پيام
+
مرا وقتي گرفتار خودم بودم صدا کردي
مرا از من، مرا از قيدِ من بودن رها کردي
دوباره روي ماهت محو شد در رشته هاي شب
تو با زيباييات اين حرفها را نخ نما کردي...
نماز عشق مي خواندم، امامم حضرت دل بود
کنارم بي تکلّف ايستادي، اقتدا کردي
به هم نزديک بوديم، آتش از لبهات ميتابيد
دلت ميخواست لبهاي مرا، امّا حيا کردي
من از خود نيمهاي را ديده بودم "عاقل" اما تو
مرا با نيمه ي ديوانه ي من آشنا کردي??
عروسك كلبه ساكت خيال
94/6/19
عروسك كلبه ساكت خيال
@};-
عروسك كلبه ساكت خيال
ممنونم