پيام
+
[تلگرام]
رسوا و انگشت نماي ،
شهرشما من
سرگشته ي مستِ ،
شهر شما من ...
شوريده دلم ،
ازقفس آزاد ش کن ...
يک گوشه ي چشم نشان و ،
ازغم آزاد ش کن ...
رنجورمشو ازمن ،
که گرفتارتوهستم ...
توشيرشکار و ،
من صيد توهستم...
دل مي طلبت يار ،
کجا خطا بود ؟ ...
درشهر شما ،
عاشق غلام بود ! ...
غ..ر..آ
انديشه نگار
98/3/2