پيام
+
[تلگرام]
مي شدهرشب آسمان ،
کبود
بسترم سنگر ،
ياران بود
نه پرمرغي درهوا ،
نه صدايي آشنا
جزصداي سفير ،
کلوله ها
ساختيم زسنگهاي سخت ،
سنگري
ذکر يارب بود و ،
با اودلبري
عاشقان قصد صفرداشتند و ،
من بيخبر
ماندام اين سو و ،
ياران کردند صفر
گاه چه شبها که بابوي گل ،
سرميکنم
عکس ياران را. قاب ،
چشمم ميکنم
ميرود گاهي به بوستان ،
اين غلام
عقده دل وا کند. با ،
هم سنگران
غ..ر..آ
هما بانو
96/5/28