شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام‌هاي ارسالي

چراغ جادو
+ مثل يک انگشتري که با نگين آراسته ست ماجراي کربلا با اربعين آراسته ست بخشي از باغ جنان است و حوالي بهشت با غم مولا که هر جاي زمين آراسته ست
غزلکوچه
رضا نورپور
+ يه عمر بدنبال پريشاني بود مردي که به حکم عشق زنداني بود وقتي که تمام شهر در خواب شدند بيدار فقط رضاي شاعري بود
+ لشکر کشيده اند سپاهي به ديدنت حالا سپاه رفت و سپاهان رسيده است کارآيي بريدن ابروي نازکت ديگر بپاي صنعت زنجان رسيده است
بيت دوم براي عليرضا خان ارسال شده است
:D بح بح /// مثه اينکه ابروشونو با تبر زدن
بعدی همه 26 نظر قبلی
شاعري هستم اوکي
مگه زنجان صنعت داره ؟؟ :/
+ همان گروه که دامن به زهد خشک زدند زبانزد است در اين شهر دامنِ ترِ شان* # نگاه دار بميرند در نفهمي خويش که اي زمانه زياد است خنجر از سرشان...
+ مراه مي شود نفست با نسيم صبح در خمره اي گلاب به کاشان رسيده است حالا ببين که عکس تو در خانه هاي ما با نقش هاي قالي کرمان رسيده است شکوايه هاي خلق ز دستت يکي يکي تا پيشگاه شاه خراسان رسيده است
+ تو باغ انار سرخ و من مٌرده کويرم "بيروت" تو آباد باد! "بم" به جهنم بانو تو اگر جهنمي هم بشوي...من ولله به عشق تو مي آيم به جهنم... حسين زحمتکش
آواتارتو عوض نکني مسدود ميشي !!
آفرين موافقم
من همون اول رد زدم
+ لب هاي تو با اخم تماشا شدني نيست لبخند بزن، خنده پس انداز ندارد گيسوت بلند است، رخت آينه گون است زيبايي اندام تو ايجاز ندارد مشتاق شدم از لب تو بوسه بگيرم چشمان تو گر پاي مرا باز ندارد! مي خواست که با دست تو شايسته بميرد شاهي که رخ و قلعه و سرباز ندارد
شايد تا قسمتي ابري بقول ... جلف
به جان خودم بقيه شعر رهبري رو مي ذاشتم اينجا فکر کنم خانم شبگرد جلسه ويژه خبرگان رهبري رو تشکيل مي داد:)
بعدی همه 20 نظر قبلی
*ري را
خب بايد کدش و بگيريد و بذاريد براي وبتون...بله خونديم اين و هم فعال کنيد
ايشالا فردا به شرط حيات
+ سلام دوستان گرامي ما هرچهع کرديم وبلاگ کانون باران رو اين غلکوچه بالا نيامد لطفا به آدرس kbaran.parsiblog.com که من بعد فعاله تشريف بياريد با احترام رضا شاعري
سلام يعني چي بالا نيومد ؟؟
وبلاگشو رضا نورپور ايشتباه پر کرده...
همه 5 نظر
من نمي دونم چي شده فقط ميخام اين شعرايي که داريد و صميمي هستيد خودشون بيان اينجا .. هفته يبار هم بيان خيلي خوبه ... بقيه رو زياد نمي شناسم ولي آقاي بهمني رو کما بيش ميشناسم
ايشالا که بيان مشغول لاين .و وايبر و اين ها هست
+ عباس هم به رسم و رسوم همه يلان هر جا زپا نشست صدا زد علي مدد ********************** اي واي از آن دقيقه که دستي به تن نداشت جز مشک پاره پاره شده در دهن نداشت
اي واي از آن که ددستي به تن نداشت
+ تا مرا عاشق خود ساخته چادرمشکي شاعر اين قافيه را باخته چادرمشکي به دل آينه مشکوک نشو چون در شهر خنده ات فتنه درانداخته چادرمشکي نام او را چه گذارم؟ بگذارم ابرو!؟
يا دوتا خنجر پرداخته چادرمشکي سيب حواي مرا خورد پري روي دگر پشت يک جامه ي خودساخته چادرمشکي وکدامين اثر سرخ خداوند مرا ياد لب هاي تو انداخته چادرمشک
+ با اينکه زمانه ياد ما برد عزيز عطر تن تو زبادها برد عزيز انقدر به ساعت خودت خيره نشو يک ساعت پيش عاشقت مرد عزيز
+ لعنت به تو فرات! به موجت به بسترت! لعنت به قطره قطره ي آب محقر ات! اين ننگ تا قيام قيامت وبال توست... پيش ات حسين تشنه و نوشيده کافرت
+ کارآيي بريدن ابروي نازکت ديگر بپاي صنعت زنجان رسيده است
+ خود را منافقانه گوارا مخوان! که خوب در کربلا عيان شده آن روي ديگرت خاک از شراره هاي عطش کاست جاي تو! اي آب! تف به غيرت از خاک کمترت تيري که از زيارت شش ماهه مي رسيد گفت از گلوي خشک و نشد حيف باورت
غزلکوچه
برادر گرامي حسين زحمتکش
غزلکوچه
بايد از اينکه هست گلآلوده تر شوي... آب فرات! تا به ابد خــــــــــــــاک بر سرت! آب فرات... تا به ابد خاک بر سرت...
+ خدا را شکر، گير افتاده ام در تور گيسو ها که خيلي ها گرفتارند با قلّاب ابرو ها! مهاراجاي من! از گوشه ي ايوان تماشا کن که مي افتند پيش پاي تو در سجده هندو ها چنان عشق اين پلنگ خسته را انداخته ست از پا که هرجا مي رود دستش مي اندازند آهو ها...
ساعت دماسنج
غزلکوچه
رتبه 0
0 برگزیده
67 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
غزلکوچه عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top