پيام
+
سلام به همه ي دوستان خوبم
در روزگاران خيلي دور؛ يك روز حاكم شهري تصميم گرفت كه مردم شهرش را از نزديك ملاقات كنه .
بنابراين وزرا و نديمان حاكم به مردم خبر دادند كه در روز موعود در ميدان شهر جمع شوند و به هر كس يك مشك - كيسه اي از جنس پوست حيوانات - دادند تا هر كس به سليقه ي خودش آن مشك را از بوي عنبر و عود و انواع بوهاي خوش پر كنند تا موقعي كه حاكم از آن جا رد مي شود در مشك ها را باز كنند تا فضاي ميدان معطر شود .
يه جور گل باران امروزي.
مشك ها بين مردم پخش شد و بالاخره روز موعود فرا رسيد حاكم از گذرگاهي كه برايش آماده كرده بودند رد شد و مردم يكي يكي در مشك هايشان را باز كردند تا هوا معطر شود اما چيزي جز هوا و كف از آن همه مشك باز شده متساعد نشد !!!!
هر كس به اميدديگري مشكش رااز هوا و كف پر كرده بود و گمان مي كرد يكي بين اون همه معلوم نميشه ...............
حكايت صفحه نظرات منه هر كس واسه ي اين كه انتخاب نشه گذاشته براي نفر بعدي !!!!!!!!!!!!!
انصاف تون رو شكر !!!
همينطور كه بقيه ي دوستان هم گفتند شركت در اين موج اختياري است. من چون نمي تونستم از بين عزيزانم انتخاب كنم به اون شكل عمل كردم .
حالا خود دانيد.
طاعات قبول
خدانگهدار همه ي شما عزيزان باشه
همه ي شما را به عنوان يك انسان - فقط يك انسان- دوست دارم و جنسيت افراد اصلا برايم مهم نيست .