پيام
+
.
راه دوري است ، و پايي خسته.
تيرگي هست و چراغي مرده.
ميکنم ، تنها، از جاده عبور:
دور ماندند ز من آدمها.
سايهاي از سر ديوار گذشت،
غمي افزود مرا بر غمها.
فکر تاريکي و اين ويراني
بي خبر آمد تا با دل من
قصهها ساز کند پنهاني.
نيست رنگي که بگويد با من
اندکي صبر ، سحر نزديک است:
2-بهار انديشه
100/7/9
.: ام فاطمه :.
زيبا @};-