پيام
سعيد عبدلي
93/6/1
البوم اسايش
ايکه اشک افشان شدي از ديدن غمخانه ام من رقيه خسرو لب تشنه را دردانه ام
غنچه باغ بتول ونوگل آل رسول زيب دامان حسين آن سرور فرزانه ام
نازپرور گوهري بودم که دست روزگار جاي داد ازراه کين در گوشه ويرانه ام
دست استبداد بيداد يزيد بدگهر کند همچون سيل بنيان کنزجا کاشانه ام
ريخت ناحق خون حق رادر زمين کربلا آتش بيد