شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام‌هاي ارسالي

ساعت ویکتوریا
اگر درد فاطمه مي‌بود در دل نفرينيان و ناکثين و منافقين عالم اگر خدا غير اين بود نظرش اين ابليس نعيم نمي کرد کينه اش عيان هرکه اکسير را شناخت دامنش. زل ول نکرد هرکه کينه داشت در صحراي احمر جز لودگي وغربتي که خواهند ماند چون خون حيدري بر مغيلان ديگر خرم از ولايت بشيند بر گل و. سنبل ک بلبل يافاطمه مددي يا علي التبه نظري به اين بي خانمان و بي آبروي هيچ کن
يا زهرا غربتم زا ديدي و تنهاييم رل شنيدي دخت حسيني خواهرم است و اون را خوب تر مي داني در پي علي بودم از جنس با آن عشق نه ياري و نه باوري مانده و باز ياد محسنت را به پهلوي شکسته ات غم گيريم من مي خواهم عطر تو را که از بابايم دارم يادگار به ممنونيم آشکار کنم بر جهان خدا يا گمنامي مردي مي خواهد عشق من به قربان صاحب اکسير آقام که دست قلندر المدارس حيدرثاني شد باعث نجات
شهرداري از شهر غربت از فداي پدر جانم هست در گرو آفرينش از پي دخت پيمبر عالم همه ياهوت و ذکر عليست خرم اين جام بر ذکر علي ست
+ مراسم شوخواني يا مناجات سحر رمضان در روستاي کوچ نهارجان -قسمت او
+ از همه دوستاني که پيام دا ه اند وجواب دريافت نکرده اند.تشکر و قدر داني مي کنم .علت عدم ارسال پيام وبلاگ هاي ده گانه ولي شمار من است که اجازه نمي دهد .به همه پيامها سرکشي کنم.عذر بنده را پذيرا باشيد.
+ همه از خداييم وبسوي او باز مي گرديم
خورشيد رفته است ولي ساحل افق مي سوزد از شراره ي نارنجيش هنوز وز شعله هاي سرخ شفق ، نقش يک نبرد تابيده روي آينه ي آسمان هنوز گرد غروب ريخته در پهن دشت رزم پايان گرفته جنبش خونين کار زار آنجا که برق نيزه وفرياد حمله بود پيچيده بانگ شيهه ي اسبان بي سوار پايان گرفته رزم وبه هر گوشه وکنار غلطيده روي بستر خون پيکري شهيد خاموش مانده صحنه وگويي
ايکه اشک افشان شدي از ديدن غمخانه ام من رقيه خسرو لب تشنه را دردانه ام غنچه باغ بتول ونوگل آل رسول زيب دامان حسين آن سرور فرزانه ام نازپرور گوهري بودم که دست روزگار جاي داد ازراه کين در گوشه ويرانه ام دست استبداد بيداد يزيد بدگهر کند همچون سيل بنيان کنزجا کاشانه ام ريخت ناحق خون حق رادر زمين کربلا آتش بيد
ايکه اشک افشان شدي از ديدن غمخانه ام من رقيه خسرو لب تشنه را دردانه ام غنچه باغ بتول ونوگل آل رسول زيب دامان حسين آن سرور فرزانه ام نازپرور گوهري بودم که دست روزگار جاي داد ازراه کين در گوشه ويرانه ام دست استبداد بيداد يزيد بدگهر کند همچون سيل بنيان کنزجا کاشانه ام ريخت ناحق خون حق رادر زمين کربلا آتش بيد
ايکه اشک افشان شدي از ديدن غمخانه ام من رقيه خسرو لب تشنه را دردانه ام غنچه باغ بتول ونوگل آل رسول زيب دامان حسين آن سرور فرزانه ام نازپرور گوهري بودم که دست روزگار جاي داد ازراه کين در گوشه ويرانه ام دست استبداد بيداد يزيد بدگهر کند همچون سيل بنيان کنزجا کاشانه ام ريخت ناحق خون حق رادر زمين کربلا آتش بيد
ولادت فاطمهالزه -دخت نبي اکرم (ص) البشارت که عيان مهر فروزان آمد ظاهر از پرده ي عصمت رخ جانان آمد سر زد ازبرج نبوت مه رخشنده ي دين روشن از نور رخش عالم امکان آمد دختر ختم رسل هادي کل ،شاه سبل از پسرده عيان چون مه کنعان آمد دسته دسته ملک از عالم بالا بزمين بهر ديدار رخش خرم وخندان آمد عزت وفضل وشرافت بنگر زامر خدا سوي زهرا زجنان حوري وغلمان آمد ساره وآسيه ومريم وکلثو
بشارت شيعيان !شد ماه شعبان ماه پيغمبر فزون شد بر خلايق لطف وجود خالق اکبر زمين وآسمان وعرش اعظم نورباران شد زانوار رخ نور دو چشم ساقي کوثر عيان گرديد در يثرب جمال عالم آرايي که جبرئيل امين شد خادمدر بار آن سرور زلطف قادر قدرت نما از گلبن عفت دوگل گرديده ظاهر ازبراي حيدر صفدر ي
ساعت ویکتوریا
غدير خم - جشن غدير
رتبه 0
0 برگزیده
189 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
غدير خم - جشن غدير عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top