پيامهاي ارسالي
كيوان گيتي نژاد و
102/9/22
كيوان گيتي نژاد و
102/7/8
اگر به من وفا کني حاجتم و روا کني ميشم همون جيران زخم آشناي از سر غيب هم زبون ميشم ام تهيه سراپا حسن آن يتيم احسن الخالقين ميشم دردي که از درمان سر گشوده خاتم الانبيا بر پيشانيش صلوات بر اهل بيت اش فرستاده ميشم نوکر بارگاه ولايت به خدا حسن اندر غيب لايموت اند الله به شکرانه لطفت ميشم همه فرمانبري قول مي دم بگيرم از توبه مثل يک بيعت يسارا ذواليمين باورم کن
به خدا راست مي گم اگر اونچه خواستي نشوم از عشقت وا ميدم پيرم نيست ميشوم بين ابرهاي سياه يقين دار در خوبي به سوي معرفت گنجي قيمت ميشوم قيمت ام عشق و سخنم بيعت و مرام ام از خاندانم به ارث رفته است هرچند بدي گشته خموش رو پيشانيم قول مي دم احسن الخالقين ات برادر عين قول يفعل الي صراط المستقيم بشم نمي گم مثل تو ميشوم ولي قول مي دم در انجام واجبات و در عمل به
به من بخشيدي از سر کرم اين يکي راهم بده چه ميشود آزمودني از سر لطف که اگر غير ام شوم مي گيريم از من به آساني خوردن يک آب خوردن مي دانم. مي دانيم اين قول امروز را که من در واجبات شوم استوار در روشني شوم پايدار در طريقت احسن الخالقين حسن را کنم آشکار در جستن راه راست کنم ريسمان را تا انتها دست به آن نروم به خطايي از سر هلپ و تقصير به علم کنم از هر شکست يک تجربه براي يافتن ريسمان
يک بده صد بگير به والله نمازم از سر وقت برادري از سر لطف هدايت با تمام قوا شهامت در رفتن به سوي اوست کريم به لطف و به حسن و به وفا تمام تلاشم شود طريقت مکتب حيدري جفا نکنم فرام ش نکنم تمنا را از ياد نبرم که امروز قول دادم که اندشدم که توانم به تو خود را اثبات کنم بگو از من بخواه از من تلاشم ببين اگر نگشتم با مخ مرا بر زمين سرد بي افکن
كيوان گيتي نژاد و
102/5/12
كيوان گيتي نژاد و
102/4/31
از هردري سخني- ازهرک
93/11/23
فلک داني چه ظلمي از تو برزهراي اطهر شد چه بيدادي زتو بر فاطمه بعد از پيمبر شد
مگر آن گفته هاي شاه خاتم رفته از گوشت که بعد ازرحلت او فاطمه از غم مکدر شد
بگفت احمد مکرر فاطمه بضعه مني چرانسبت به او پس ظلمها زامت مکررشد
همان زهرا که احمد زاحترامش گفت با امت دريده نامه ي ارثش زخصم شوم کافر شد
نخشکيده هنوز از آب غسل شاه خاتم کفن
از هردري سخني- ازهرک
93/11/23
فلک داني چه ظلمي از تو برزهراي اطهر شد چه بيدادي زتو بر فاطمه بعد از پيمبر شد
مگر آن گفته هاي شاه خاتم رفته از گوشت که بعد ازرحلت او فاطمه از غم مکدر شد
بگفت احمد مکرر فاطمه بضعه مني چرانسبت به او پس ظلمها زامت مکررشد
همان زهرا که احمد زاحترامش گفت با امت دريده نامه ي ارثش زخصم شوم کافر شد
نخشکيده هنوز از آب غسل شاه خاتم کفن