بسم الله الرحمن الرحيم
هدف از ايجاد اين اتاق تفکر در دين ..اخلاق ...وغيره ...مي باشد ..انشالله که بتونيم هر روز بهتر از قبل باشيم
پيامهاي اتاق
+
قاسم بن الحسن(عليه السلام) در واقعه ي کربلا هنوز به پانزده سالگي نرسيده بود. طبري ميگويد: قاسم ده سال داشت . در مقتل ابي مخنف آمده: قاسم در کربلا چهارده ساله بود. علامه مجلسي بر اين باور است که ماجراي عروسي قاسم سند معتبري ندارد. منشأ اين حکايت دو کتاب است؛ يکي منتخب المراثي، اثر شيخ فخرالدين طريحي ـ نويسندهي مجمع البحرين ـ و ديگري روضة الشهدا، نوشتهي ملاحسين کاشفي ـ صاحب انوار سهيلي ـ است. ا
.:دوستانه:.
94/4/4
رزگل
در اين باره روايت ميکنند که وقتي امام حسين(ع) مسير مدينه تا کربلا را طي ميکرد، حسن بن حسن از عموي خويش، امام حسين(ع)، يکي از دو دختر او را خواستگاري کرد. امام حسين(ع) فرمود: هر يک را که بيشتر دوست داري اختيار کن، حسن خجالت کشيد و جوابي نداد، امام حسين(ع) فرمود: من براي تو فاطمه را اختيار کردم که به مادرم دختر رسول خدا، شبيهتر است. به اين ترتيب وجود فاطمه نو عروس در کربلا امري مسلم است. اگر فرض
رزگل
اگر فرض کنيم ازدواج قاسم درست باشد، بايد گفت: امام حسين(ع) دو دختر به نام فاطمه داشتند که يکي را به حسن تزويج کرده و ديگري را براي قاسم عقد نمودهاند، يا اين که بگوييم: دختري که به عقد قاسم درآمده، نامش فاطمه نبود و نقل تاريخ در اين مورد اشتباه است و اگر اين داستان را صحيح ندانيم، بايد بگوييم راويان نام حسن را از روي اشتباه، قاسم نقل کرده اند
رزگل
در هر صورت، بيشتر تحليلگران واقعه عاشورا، عروسي قاسم را نادرست ميدانند. محدث قمي در منتهيالآمال و نفس المهموم، دامادي قاسم را رد ميکند و ميگويد: نويسندگان، نام حسن را با قاسم اشتباه کردهاند. شهيد مرتضي مطهري نيز عروسي قاسم را مردود ميداند و مستند ميکند به اين که در هيچ کتاب معتبري وجود ندارد و حاجي نوري هم بر اين باور است که ملاحسين کاشفي
رزگل
اولين کسي است که اين مطلب را در کتاب روضة الشهدا آورده و اصل قضيه صد در صد دروغ است.
منبع: عقيق
+
اولين کسي بود که آمد و گفت ميخواهد معبر باز کند…
چند قدم به سمت ميدان دويد و ايستاد.
همه فکر کردند ترسيده،
يکي گفت: خب اين طفلکي فقط ?? سالشه…
برگشت به سمت ما و پوتينهايش را در آورد و گفت: اينها نو اند.
به سمت ميدان مين دويد.
.:دوستانه:.
94/4/4
+
حضرت امام جعفر صادق (ع) در خيمه اي نشسته بودند، يکي از زنادقه ( جمع زنديق يعني کسي که هيچ ديني ندارد و خدا را انکار مي کند.) آمد براي بحث کردن. يکي از شاگردان حضرت که در انجا حضور داشت، با اجازه حضرت رفت و با او به سخن و بحث پرداخت.
پس از اتمام بحث و محکوم کردن آن زنديق و رفتنش، آن صحابي به خدمت حضرت برگشت و از حضرت درباره کيفيت بحثش سوال کرد؛
سنجش
93/9/17
+
اين روزها حرف زدن سخت شده است. بين مبتدا و خبر ايراد مي گيرند. نمي گذارند مبتدا را بگويي بعد به خبر برسي. نمي گذارند جمله کامل بشود.
نمي دانم ما چرا اين طور هستيم. زنديق به فردي مي گويند که به هيچ چيز معتقد نباشد. يعني فوق کافر است. کافر داريم که بعضي مسائل را قبول دارد ولي زنديق کسي است که هيچ اعتقادي ندارد.
*بنت فاطمه*اظهر
93/8/22
زنديق ها نقل کرده اند که ما مي رفتيم با امام صادق (عليه السلام) بحث مي کرديم ايشان به قدري زيبا گوش مي داد که فکر مي کرديم در بحث ايشان را محکوم کرده ايم.
حرف ما که تمام مي شد ايشان سرشان را بالا مي اوردند همه بافته هاي ما را با يک جمله نقض مي کردند.
اما ما در برادري و خواهريمان حاضر نيستيم به حرف يکديگر گوش بديم. صبر کن! شکر توي کلامت! اين شکر اين جا به چه دردي مي خورد؟ بيچاره زحمت کشيده،
انرژي صرف کرده،مي خواهد نتيجه بگيرد بعد بگوييم شکر توي کلامت! يا وسط بحث اگر از يک جمله خوشش نيايد مي پرد وسط حرف.*آقا جان کمي صبر کنيد! به خدا معلومات بدست آوردن به اين راحتي ها نيست. چقدر افترا؟ چقدر تهمت؟ خب! دعا مستجاب نمي شود.*
+
سن خانم از آقا يكى دو سال يا چند سال بيشتر است من هم ديده ام اين هيچ نقصى نيست هيچ نقصى
شوق وصال...
92/11/19
ستاد فاطمي نيا:بعضا در بعضى خانواده ها اتفاق مى افتد كه سن خانم از آقا يكى دو سال يا چند سال بيشتر است من هم ديده ام . اين هيچ نقصى نيست هيچ نقصى . اگر يك آدمى پيدا شود سن خانم را مطرح كند يا آن آقا را سرزنش كند كه چرا رفتى او را گرفتى ، جهل است و اين ها دور افتادن از فرهنگ اسلام است . حضرت خديجه عليها السلام خانم اشرف خلق روى زمين بود. يعنى همسر بهترين مرد عالم بود.
سن مباركش از پيغمبر چند سال بيشتر بود اگر اين كار بد بود پيغمبر انجام نمى داد. در نظر داشته باشيد در بعضى خانواده ها بى خودى بعضى حرفها زده مى شود بى جهت دل ها شكسته مى شود. اين ها را رها كنيد. آدم اين قدر بايد حريت داشته باشد .به فرهنگ اسلام نزديك شويد. ممكن است خانم لايقى باشد. از ما بزرگتر باشد. خب باشد. كوچكتر باشد. نه كوچكترى ملاك است نه بزرگترى . هيچ اشكالى ندارد
+
يا لطيف ...(اثر دخالت معصوم)...
در تبريز يک مسجد رنگ ورو رفته وساده وکوچک بود. حدود ده،بيست نفر شبها در آن جمع ميشدند ويکي از اولياي خدا که اگر واقعا ميسر بود تمام جهان بايد پاي منبر او مينشستند واستفاده ميکردند!-در آنجا منبر ميرفت.
من در همان اوايل طلبگي وسنين نوجواني با خود حديث نفس مي کردم که: اين مرد با اين عظمت چرا براي چند نفر اينجا منبر ميرود؟! اين مطلب در ذهنم بود وهيچ وقت اظهار نميکردم
فاطمه ايماني
92/11/17
تا اينکه يک دفعه ابتداء خودش فرمود: من هم با خودم قبلا فکر ميکردم که چرا بايد اينجا منبر بروم تا اينکه يک شب پس از منبر يک وضعيتي را ديدم وفهميدم يک فوق العادگي در اين مسجد است که نميتوانم بيان کنم! چند ساعتي گذشت.در يک عالمي شخصي بر من ظاهر شد وگفت: از فوق العادگي مجلس تعجب نکن ،دخالت معصوم در کار بوده است!
+
يا رئوف...بعضي ها رو مي شناسم و مي دونم که هيچ وقت به گوارايي گوشت نخوردند مگر يه ذره! چرا؟ نه اينکه يک مسلکي خواستن به وجود بيارن، نه، اصلا ترک گوشت مي دونين که مکروه است اگر کسي مدت مديد گوشت نخوره حالاتش جور ديگه مي شه که وارد اين بحث ها نمي شويم. بالاخره ما بايد پايبند شرعياتمون باشيم، در شرعيات ما اين چيزها نيست.
.:دوستانه:.
92/11/12
+
خدايا تو شاهد باش يک رذيلت هايي تو جامعه ي ما هست هيچ کس نمي گه، مي مونه جا مي افته مي شه فضيلت.
.:دوستانه:.
92/11/12
حاشيه اي که اينجا ميارم، اينم به عنوان يک طلبه روسياه! به عوان يک خادم همه شما شيعيان، اينو اگه صلاح دونستين مطرح کنين، يکي از چيزهاي بسيار زشت در جامعه ما اين است که ما از اين حلال بودن ذبح سوء استفاده مي کنيم! چي کار مي کنيم؟ آخه آقا عدم التفات، عدم توجه در بعضي ها خيلي بالاست! يعني به حدي که آدم از بعضي ها مأيوس ميشه اصلا!
يکي از اون سواستفاده ها اين است که ما مثلا عروس مي آريم جلوش گوسفند مي کشيم، صحبت حليت و حرمتا نمي خوام بکنم ها، نه، الاعمال به نيات، ما وهابي نستيم که هر چيزي رو بگيم اين حرام شد اون حرام شد، انما الاعمال به نيات. کسي گوسفند مي کشه، براي خدا مي کشه که بعد گوشتشو بده به فقراء
يک مدرسه افتتاح مي شه، حاجي داره مياد، آقا کوچه خون خاليه، چون حاجي اومده! مگه اونجا بايد بکشن عزيز من! خوب ببرين جاي ديگه
+
هديه امام عصر(عج) به مامقاني
«شيخ عبدالله مامقاني» ميگويد: يک شب هنگام نوشتن کتابي، به "کتاب رهن «تهذيب» شيخ طوسي" احتياج پيدا کردم. هر قدر فکر کردم که در اين وقت شب کتاب را کجا پيدا کنم، فکر به جايي نرسيد.
.:دوستانه:.
92/9/24
در همان حال دلم شکست و اشکم جاري شد. به امام زمان(عج) متوسل شدم و عرض کردم: «سيدي! من براي شما زحمت ميکشم و اين کار مال شماست. پس شما بايد به من کمک کنيد».
ناگهان گويا به من الهام شد که در ميان کتابهاي پاره و اوراق باطلهاي که در گوشه طاقچه اتاق بود بگردم. با اينکه قبلاً چندين بار آنها را زير و رو کرده بودم و حتي احتمال هم نميدادم که مطلوب من آن جا باشد. بلافاصله از جا برخاستم و مجدداً آنها را جستجو کردم. ناگهان به نسخهاي از کتاب تهذيب برخوردم که با خط بسيار جالبي نوشته شده بود. فوري آن را برداشتم و مورد استفاده قرار دادم
+
سلام...استاد فاطمي نيا در مجلسي ميفرمودند من در ايام جواني ديوان اشعاري به زبان عربي داشتم شعر زياد ميگفتم....اما يه وقتي به خودم اومدم ديدم يه کم داره باعث عجب و غرورم ميشه...همه اشعارم رو اتش زدم!!...الان شايد چند بيتيش رو يادم باشه...پ.ن: الله اکبر!
.:دوستانه:.
92/9/23
+
يك بهانه دست خدا بدهيد
ما عادت كردهايم همه چيز را براي ثوابش انجام دهيم.
.:دوستانه:.
92/9/23
+
عزيز من اسلام مي خواهد آبروي فرد حفظ شود. شما با اين مشکل داري؟ دقت کنيد که بعضي ها با زبانشان مي روند جهنم.
روايت داريم که مي فرمايد اغلب جهنمي ها، جهنمي زبان هستند. فکر نکنيد همه شراب مي خورند و از ديوار مردم بالا مي روند. يک مشت مومن مقدس را مي آورند جهنم. اي آقا تو که هميشه هيئت بودي! مسجد بودي! بله. توي صفوف جماعت مي نشينند آبرو مي برند
.:دوستانه:.
92/9/23
+
چهل سال نتوانستي زبانت را کنترل کني ، چه دعاي کميلي؟!
.:دوستانه:.
92/9/23
*همه احاديث و روايات را که جمع کنيم و نتيجه بگيريم، اولين آسيب شما جوانان از غضب است. هر دري که به روي شما بسته شود به خاطر غضب است. ماشالله جوان را مي بيني انگشتر، تسبيح، محاسن و سجاده؛ اما در خانه که مي رود با مادرش غضب الود برخورد مي کند. از بيرون مي آيد خانه مي گويد "آقا جاتون خالي دعاي کميل بوديم". چه کميلي؟ چهل سال است بلد نيستي با همسرت درست حرف بزني!