شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

درب کنسرو بازکن برقی
+ [تلگرام] مردي به پيامبر خدا، حضرت سليمان، مراجعه کرد و گفت: اي پيامبر ميخواهم به من زبان يکي از حيوانات را ياد دهي. سليمان گفت: تحمل آن را نداري. اما مرد اصرار کرد. سليمان پرسيد: کدام زبان؟ جواب داد: زبان گربه ها! سليمان در گوش او دميد و عملا زبان گربه ها را آموخت. روزي ديد دو گربه با هم سخن ميگفتند. يکي گفت: غذايي نداري که دارم از گرسنگي ميميرم! دومي گفت: نه، اما در اين خانه خروسي هست که فردا ميميرد، آنگاه آن را ميخوريم. مرد شنيد و گفت: به خدا نميگذارم خروسم را بخوريد، آنرا فروخت! گربه آمد و از ديگري پرسيد: آيا خروس مرد؟ گفت نه، صاحبش فروختش، اما گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهيم خورد. صاحب منزل باز هم شنيد و رفت گوسفند را فروخت. گربه گرسنه آمد و پرسيد آيا گوسفند مرد؟ گفت : نه! صاحبش آن را فروخت. اما صاحبخانه خواهد مُرد و غذايي براي تسلي دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن ميخوريم! مرد شنيد و به شدت برآشفت. نزد پيامبر رفت و گفت گربه ها ميگويند امروز خواهم مرد! خواهش ميکنم کاري بکن ! پيامبر پاسخ داد: خداوند خروس را فداي تو کرد اما آنرا فروختي، سپس گوسفند را فداي تو کرد آن را هم فروختي، پس خود را براي وصيت و کفن و دفن آماده کن! حکمت اين داستان : خداوند الطاف مخفي دارد، ما انسانها آن را درک نمي کنيم. او بلا را از ما دور ميکند ، و ما با ناداني خود آن را باز پس ميخوانيم !! کانال عرفان https://telegram.me/joinchat/B9_3rzvfLt3sNkk2m5v3wA
درب کنسرو بازکن برقی
مطالب مذهبي-2
رتبه 0
0 برگزیده
55 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top