پيام‌هاي ارسالي

صدف
91/12/9

+ گاهي،وقت خداحافظي ازکســـي خواسته ياناخواســـته ميگيم :« مواظـــب خودت بـــاش ! » مواظب خـــودت باش يعني فکـــرم پيش تـــوئه ! مواظب خودت باش يعنــي برام مُهمي ! مواظب خودت بـــاش يعني نگـرانتم ! مواظب خـــودت باش يعني دوستــــــــــت دارم ! مواظب خودت باش يعنـــي به خدامـــي سپارمت ! مواظب خــودت باش يعـــني ازالان دلم واســـت تنگ شده! مواظب خــودت باش يعنـــي..واقعاًمواظــب خودت باش

شهريار کوچه ها 92/6/13

سلام به شما زهرا خانم گل ... حواسمون به شما جديدالورودي ها هم هست ... پس مواظب خودت باش @};-

بعدی همه 15 نظر قبلی

خانم شهيدي شما وآقاي احساني لطف کرديد

بارک الله.

1 فرد دیگر

صدف
92/6/5

+ عشق مثل يه شيشه ترشي بندري ميمونه كه اگه يه ذره ازش بچشي با حرص و ولع تا آخرشو مي خوري، اما وقتي تموم شد تازه مي فهمي كه چه آتيشي به جون خودت زدي پس هر وقت هوس عاشق شدن كردي ، دنبال ترشي انداز بگرد نه ترشي فروش .

شاه توري 92/6/10

شاه توري

صدف
92/1/4

+ اي شهيد چرا بست نشستــــه اي؟؟؟ چرا سر در گريباني؟؟؟ فداي اين حياي تو اي شهيـــــــــد چه عارفانه خدايي شديد ... و چه جاهلانه باختيم...

شاه توري 92/6/10

صدف
91/12/23

+ از معصومي پرسيدن چه کنيم دعايمان مستجاب شود : فرمودند : با زباني دعا کنيد که با آن گناه نکرده ايد يعني زبان ديگران ...

شاه توري 92/6/10

صدف
91/12/9

+ گـاهــے نـدانـسـتـہ از يــک نـفـر بـتـے درســت مــيـکـنـے آنــقـدر بـزرگ کـہ از دســت ابـراهـيـم نـيـز کــارـے بـر نـمـے آيـد

*صدف * 91/12/9

نه همه بت ها ابراهيم بت شکن دارن:)

بله انشالله که اينطور:)

عليرضااحساني نيا

♥ ح. بالايي

صدف
91/12/8

+ روزگارا ، تو اگر سخت به من ميگيري ... با خبرباش که پزمردن من آسان نيس... گرچه دلگيرتر از ديروزم................ گرچه فرداي غم انگيز مرا مي خواند... ليک باوردارم دلخوشي ها کم نيست.... زندگي بايد کرد........!!!!!!!!!!!

قافيه باران 91/12/9

1 فرد دیگر

صدف
91/12/8

+ عاشق زمستان و برفم ، او را نمي دانم ... من و زمستان ، هيچوقت او را نفهميديم....

♥ ح. بالايي 91/12/9

... :(

صدف
91/12/4

+ [وبلاگ] خدايا

جناب همسر 91/12/4

http://nanasebaba.parsiblog.com/Feeds/7184241/

صدف
91/12/4

+ تمام تنم مي سوزد از زخم هايي که خورده ام دردِ يک اتفاق که شايد با اتقا قِ تـو دردش متفاوت باشد ويرانم مي کند من از دست رفته ام ، شکسته ام مي فهمي ؟ به انتهايِ بودنم رسيده ام ؛ اما اشک نمي ريزم پنهان شده ام پشتِ لبخنـدي که درد مي کند