شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت ویکتوریا
+ [تلگرام] آن قديم‌ترها اوضاع بهتر بود البته نه آنقدرها هم قديم... همين دهه هشتاد، ده‌سال کمتر دردهامان را هي مينوشتيم روي کاغذ و هي مچاله مي‌کرديم و پرتاب سه امتيازي مي‌کرديم يک گوشه از سطل يا پخشش مي‌کرديم کف اتاق... دلمان شايد آرام نمي‌شد اما خالي که مي‌شد... اما حالا چه؟ کمي مدرن‌ترش را در نظر بگيريد... مي‌نويسيم توي يک گوشه از يادداشت‌هاي گوشي... بعد هي ويرايش ميکنيم هي ويرايش مي‌کنيم هي ويرايش ميکنيم... دردهايمان را که کامل پنهان کرديم و تقريبا چيزي از نوشته‌مان باقي نماند، دست آخر سِند اش مي‌کنيم براي ملت... کانّه نه خاني آمده و نه خاني رفته... اما اين‌بار روح‌مان است که به جاي کاغذ مچاله مي‌شود... . . آفتاب
اندر احوالات دنياي مجازي... و تستي براي ارسال تلگرامي:-) دوست داشتيد ادامه ش رو بنويسيد:)
هي...:D
واي چقدر خوب بود @};-:)
زيبا، خواندني و عبرت آموز است. دستتان درد نکند.
*ري را
چقدر خوب تعبيرش کرديد، خيلي عالي بود
همابانو
خيلي عالي و خيلي زيبا .. :-)احسنت گلم ..@};-عزيزم شما که خودتون توي اين متن مختصر اما کامل و صحيح شرح داده بودين.. ديگه جاي هيچ حرفي نمانده :)
همابانو
اما اين‌بار روح‌مان است که به جاي کاغذ مچاله مي‌شود...@};-
{a h=zirasmoonekhoda313}شميم دوست{/a} ممنون نرگسم خدا رو شکر که خوشت اومده:) @};-
{a h=vaznesiasy}وزنه سياسي{/a} سپاس از لطف و حضورتون بزرگوار... قدم رنجه کرديد
{a h=mobarez10}مبارز..{/a} ممنون از لطف هميشگيت مبارز عزييزم@};-
{a h=shaerekochak}ري را{/a} ممنون که اومدي ري را جان:) لطف داري
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} ممنون از لطف و بزرگواري هميشگيتون مادرجانم:) @};- شرمنده کرديد مثل هميشه
{a h=maysan}در انتظار آفتاب{/a} خواهش ميکنم عزيزم.. =) دشمنت شرمنده مامان جان ..نمي دوني چه ذوقي مي کنم وقتي دست نوشته ي زيباتو دوباره مي بينم :) @};-
يک عمر نوشتيم ولي پاره نموديم
نوشته هايي که فقط خودمان مخاطبش بوديم صداي تنهاييمان را هيچکس جز دل خودمان نشنيد
ساعت ویکتوریا
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آبان ماه
vertical_align_top