پيامهاي ارسالي
+
روزي شيخ ابوالحسن خرقاني نماز مي خواند
آوازي شنيد که اي ابوالحسن !
خواهي که آنچه از تو مي دانم با خلق بگويم تا سنگسارت کنند؟
شيخ گفت: بار خدايا!
خواهي آنچه را که از "رحمت" تو ميدانم و از "بخشايش" تو ميبينم با خلق بگويم تا ديگر هيچکس سجدهات نکند؟
آواز آمد: نه از تو؛ نه از من.
كشتي نجات ما
91/4/24
+
چند وقت پيش رفتم دفتر روزنامه...آگهي بدم ماشينم رو بفروشم ديدم يارو شروع کرد منو سوال پيچ کردن
که خونتون کجاست , ماشينت کو , شمارت چنده و از اين حرفها
حتي پاشد از اونجا زنگ زد به گوشيم ببينه شماره رو درست دادم يا نه
ديگه من شاکي شدم
برگشته ميگه آقا تورو خدا از دستم ناراحت نشو مجبورم , چند وقت پيشا يه نفر اومد اينجا آگهي داد که 300 راس گوسفند زنده موجود است بعد شماره روابط عمومي مجلس را داده و ..
+
سردارشهيد شوشتري :
ديروز از هر چه بود گذشتيم،امروز از هر چه بوديم ...!!
آنجا پشت خاکريز بوديم و اينجا در پناه ميز ...!!
ديروز دنبال گمنامي بوديم و امروز مواظبيم ناممان گم نشود ...!!
آنجا(جبهه)بوي ايمان ميداد و اين جا ايمانمان بو !! مي دهد...!!
الهي : نصيرمان باش، تا بصير گرديم .
بصيرمان کن تا از مسير برنگرديم و آزادمان کن تا اسير نگرديم..
زهرا بشري موحد
90/9/12