پيامهاي ارسالي
+
خواب بودم، خواب ديدم مرده ام
بي نهايت خسته و افسرده ام
تا ميان گور رفتم دل گرفت
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت
روي من خروارها از خاک بود
واي، قبر من چه وحشتناک بود!
بالش زير سرم از سنگ بود
غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود
هر که آمد پيش، حرفي راند و رفت
سوره ي حمدي برايم خواند و رفت
خسته بودم هيچ کس يارم نشد
زان ميان يک تن خريدارم نشد
نه رفيقي، نه شفيقي، نه کسي
ترس بود و وحشت و دلواپسي
مسابقه عصرجديد پارسي
97/1/8
√ The End W
ناله مي کردم وليکن بي جواب تشنه بودم، در پي يک جرعه آب آمدند از راه نزدم دو ملک تيره شد در پيش چشمانم فلک يک ملک گفتا: بگو دين تو چيست؟ ديگري فرياد زد: رب تو کيست؟ گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود لرزه بر اندام من افتاده بود! هر چه کردم سعي تا گويم جواب سدّ نطقم شد هراس و اضطراب از سکوتم آن دو گشته خشمگين رفت بالا گرزهاي آتشين قبر من پر گشته بود از نار و دود بار ديگر با غضب پرسش نمود
√ The End W
اي گنه کار سيه دل، بسته پر نام اربابان خود يک يک ببر گوئيا لب ها به هم چسبيده بود گوش گويا نامشان نشنيده بود نامهاي خوبشان از ياد رفت واي، سعي و زحمتم بر باد رفت چهره ام از شرم ميشد سرخ و زرد بار ديگر بر سرم فرياد کرد: در ميان عمر خود کن جستجو کارهاي نيک و زشتت را بگو هر چه مي کردم به اعمالم نگاه کوله بارم بود مملو از گناه
√ The End W
هرکجا و دل فکار مي کشيدندم به خِفّت سوي نار
تيلون
@};- @};-
+
????????
?دل را به نور عشق صفا مي دهد نماز
?جان را به ياد دوست جلا مي دهد نماز
? از خارزار شرك اگر بگذري به صدق
? باغ تو را ز جلوه صفا مي دهد نماز
?تا بنگري جمال حقيقت ز معرفت
? سرچشمه ات ز آب بقا مي دهد نماز
? پاي تو را ز قيد تعلق رها كند
?دست تو را به دست دعا مي دهد نماز
?هر دم كه سر به سجده اخلاص مي نهي
?روشندلي ز ياد خدا مي دهد نماز
?چون بشنوي صلاي مؤذن ، شتاب كن
مسابقه عصرجديد پارسي
97/1/8
+
سلام.. بعد از چندسال برگشتم.. کيا زنده ان کامنت بذارن
√ The End W
97/1/5
+
يا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفآءٌ يا مَنْ
.: ام فاطمه :.
96/4/13
+
سرخاک من....اوني ک بيشتر اذيتم کرد بيشتر گريه ميکنه.....اوني ک نخواست مارو ببينه بالاخره مياد ديدنم.....اوني ک قهربود مياد اشتي ميکنه......اوني ک حتي نيومد تولدم زير تابوتمو ميگيره.......اوني ک سلاااااااام نميکرد! مياد واسه خدافظي........چ روز قشنگيه اون روز..همه هستن......!حيف ک خودم نيستم The End
گيسو کمند✘
94/5/5
+
يه حالي دارم اين شبا که گفتني نيست
که حتي خنده رو لبام شکفتني نيست
بگو چيکار کنم دلم آروم بگيره
اگه ديديش بهش بگو داره ميميره
بهش بگو جدايي چشممو تر کرد
بهش بگو نميشه بي صداش سر کرد
بهش بگو کجا گذاشتيو رفتي
نميتونه فراموشت کنه برگرد
دنيا دنيا چطور دلت اومد بگيريش از منه تنها
شدم غريبه اي ميونه غربت و غم ها
دلم گرفته از تو و تمومه آدمها از غم ها
دنيا دنيا کجا برم که يکمي غم دلم وا شه
||عليرضا خان||
93/2/7