شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام‌هاي ارسالي

ساعت ویکتوریا
+ مي گويند ابليس، زماني نزد فرعون آمد در حاليكه فرعون خوشه اي انگور در دست داشت و مي خورد.ابليس به او گفت: هيچكس مي تواندكه اين خوشهء انگور را به مرواريد خوش آب و رنگ مبدل سازد؟ فرعون گفت: نه. ابليس با جادوگري و سحر، آن خوشهء انگور را به دانه هاي مرواريد خوشاب تبديل كرد.
فرعون تعجب كرد و گفت: آفرين بر تو كه استاد و ماهري. ابليس سيلي اي بر گردن او زد و گفت: مرا با اين استادي به بندگي قبول نكردند، تو با اين حماقت چگونه دعوي خدايي مي كني؟ -
+ من سالهاي سال هست که مي نويسم. در همين يه وجب خاک اينترنت.من هستم ،براي اينکه مي نويسم .هستم تا بنويسم. و مي نويسم تا معنا يابم و بودنم را اثبات کنم به خود و ديگران . نوشتن رشته نازکي است از اثبات ماهيت وجودي من با ديگران . وبلاگ عرصه همگاني بيان انديشه است؛ پس براي انديشيدن ارزش قائل شويم و نيز براي خواننده انديشه مان .
در واقع به گفته اي وبلاگ «بايگاني افکار» است و چقدر خوب است که در بيان افکار صداقت داشته باشيم و چقدر خوب است که لااقل حتي يک نفر از اين افکار سود ببرد .
+ ادوارد مورداکسي : هم پشت سرش صورت داشته هم جلو روش ولي اينقدر صورت پشتيه از خودش صدا در مياره که بالاخره در سن 33 سالگيش خودکشي ميکنه!!
واااااااااااااااااااااااااااااااااااا مگه ميشه؟
+ دلي را نشکن شايد خانه خدا باشد. کسي را تحقير مکن شايد محبوب خدا باشد. از کمکي دريغ مکن شايد کليد بهشت باشد. سر نماز اول وقت حاضر شو ، شايد آخرين ديدارت با خدا باشه.
شاعره
بسيار زيبا
+ دنيا بزرگ است و لطف و محبت خداوند بي انتها . توانايي خداوند را با ضعف هاي خودمان و نگاه کوچکمان نسنجيم .خداوند اگر همه دنيا را به کسي ببخشد باز هم چيزي از درياي بيکران نعمت هايش براي ما کم نخواهد شد.
154957-آلما
حال دوست داريد،وقتي آدم ها در کنار جنازه ي شما راه مي روند،درباره ي شما چه بگويند؟" اولي گفت:"دوست دارم بگويند که من جزو بهترين پزشکان زمان خود بودم." دومي گفت:"دوست دارم بگويند که من جزو بهترين معلم هاي زمان خود بودم." و سومي گفت:" دوست دارم بگويند که نگاه کن جنازه دارد تکان مي خورد مثل اينکه زنده است!!"
+ فرهاد و هوشنگ هر دو بيمار يک آسايشگاه روانى بودند. يکروز همينطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عميق استخر انداخت و به زير آب فرو رفت. هوشنگ فوراً به داخل استخر پريد و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بيرون کشيد. وقتى دکتر آسايشگاه از اين اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصميم گرفت که او را از آسايشگاه مرخص کند.
154957-آلما
هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من يک خبر خوب و يک خبر بد برايت دارم. خبر خوب اين است که مى توانى از آسايشگاه بيرون بروى، زيرا با پريدن در استخر و نجات دادن جان يک بيمار ديگر، قابليت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به اين نتيجه رسيدم که اين عمل تو نشانه وجود اراده و تصميم در توست.
154957-آلما
و اما خبر بد اين که بيمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از اين که از استخر بيرون آمد خود را با کمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شديم او مرده بود. هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آويزونش کردم تا خشک بشه... ..................... حالا من کى مى تونم برم خونه مون ؟
*سحربانو*
هههههههههههههه خيلي باحال بيد
+ به کعبه گفتم تو از خاکي منم خاک، چرا بايد به دور تو بگردم ؟؟؟ ندا آمد تو با پا آمدي بايد بگردي ، برو با دل بيا، تا من بگردم!!
+ روزي مرد كوري روي پله‌هاي ساختماني نشسته بود و تابلويي در كنار پايش قرار داده بود. روي تابلو خوانده مي‌شد: "من كور هستم لطفا كمك كنيد." روزنامه‌نگار خلاقي از كنار او مي‌گذشت. نگاهي به او انداخت. فقط چند سكه در داخل كلاه بود. او چند سكه داخل كلاه انداخت و بدون اينكه از مرد كور اجازه بگيرد تابلوي او را برداشت، آن را برگرداند و اعلان ديگري روي آن نوشت و تابلو را كنار پاي او گذاشت و آنجا را ترك كرد.
154957-آلما
عصر آن روز، روزنامه‌نگار به آن محل برگشت و متوجه شد كه كلاه مرد كور پر از سكه و اسكناس شده است. مرد كور از صداي قدمهاي او، خبرنگار را شناخت. از او پرسيد كه بر روي تابلو چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد: "چيز خاص و مهمي نبود، من فقط نوشته شما را به شكل ديگري نوشتم" و لبخندي زد و به راه خود ادامه داد.
154957-آلما
مرد كور هيچوقت ندانست كه او چه نوشته است ولي روي تابلوي خوانده مي‌شد: "امروز بهار است، ولي من نمي‌توانم آن را ببينم."
+ دختر ايراني که در آمريکا غوغا کرد.
154957-آلما
دکتر مريم ميرزاخاني، استاديار جوان دانشگاه«پرينستون»، به عنوان يکي از 10 مغز برتر آمريکاي شمالي معرفي شد و به او لقب سد شکن دادند. مريم ميرزاخاني در سال هاي 73 و 74 ( سال سوم و چهارم دبيرستان) از مدرسه‌ي فرزانگان تهران موفق به کسب مدال طلاي المپياد رياضي کشوري شد و بعد از آن در سال 1994 در المپياد جهاني رياضي هنگ کنگ با 41 امتياز از 42 امتياز مدال طلاي جهاني گرفت .
154957-آلما
سال بعد يعني 1995 در المپياد جهاني رياضي کانادا با 42 امتياز از 42 ، رتبه ي 1 طلاي جهاني را به دست آورد. مريم در دانشگاه شريف در رشته‌ي رياضي ادامه تحصيل داد. ميرزاخاني با دريافت بورسيه از طرف دانشگاه هاروارد به آنجا رفت و تحصيلاتش را در آنجا ادامه داد.
بعدی همه 10 نظر قبلی
بش افتخار ميكنم.:)
توحيدي
احسنت
154957-آلما
در فصل بهار در حاليکه همه جا بوي شکوفه هاي بهاري را گرفته است از ظرف هاي بزرگ مخصوص آب پز کردن تخم مرغ در برخي شهرهاي چين مانند "شهر دانگ ينگ " بوي ادرار به مشام مي رسد.اين تخم مرغ ها که "تانگزي دان" ناميده مي شود در آشپزخانه هاي سنتي شهر دانگ ينگ طبخ مي شود. ا
154957-آلما
اين تخم مرغ مانند بقيه تخم مرغ هاي آب پز در سويا، سس و سرکه خيسانده مي شوند تنها فرق شان اين است که ادرار پسربچه ها هم به اين معجون اضافه ميشود. دست فروش ها اين تخم مرغ ها را از مدارس ابتدايي اطراف شهر جمع آوري مي کنند و به عنوان ترکيب اصلي غذاهاي خياباني خود استفاده مي نمايند.
همه 6 نظر
154957-آلما
بر اساس طب سنتي چين اين تخم مرغ ها دماي بدن را بالا مي برد و کمک مي کند در روزهاي گرم تابستان حس و حال بهتري داشته باشيد. و همچنين گردش خون را تقويت مي کند چيني ها تصميم گرفته اند اين نوع تخم مرغ را به کشورهاي اطراف صادر کنند! پس به زودي ممکن است نمونه اي از آن را در بازار هاي کشور مشاهده کنيم
اگرم بياد آنچنان ازش تعريف ميکنن که همه صف بکشن :))
ساعت ویکتوریا
154957-آلما
رتبه 0
0 برگزیده
169 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top