شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام‌هاي ارسالي

ساعت ویکتوریا
+ [پيامک] زبان حال حضرت زينب: اگرچه بودغربت ياور من/ ولي دارد تماشا باور من/ چهل منزل اسارت طي شد اما/ دمي چادر نيفتاد از سر من
+ [پيامک] به اشکها گفته ام دم سراي گونه را آب و جارو کنند... آخر قدوم رنگين بوسه هايت نزديکند.
+ [پيامک] به به عجب روزي شده محبوبه را آورده اي/ در دل عجب شوري شده معشوقه را آورده اي/ يا للعجب رسوا شدم بي پرده ميگويم سخن/ معشوقه ام محبوبه ام معصومه را آورده اي
+ [پيامک] دندانها! بي خود گوشه لبها را نگزيد. اينجا نهي از منکر بي فايده است. آنها همانطور ميرقصند و مي آيند پايين. آخه چشمهام عاشق تماشاي رقص اشکهاند. شما هم به جاي لب گزيدن... صفا کنيد.
+ [پيامک] امان از اين دل درگير درمانده/ از اين صنوبر خالي، يه آه افسرده/ از اين علامت سرخ و عجيب يک سوال/ که توي سينه نشسته خموش و شرمنده
+ [پيامک] يک سر ريسه رو به ميله پلکها ببندين. سر ديگشو به گوشه لبها. چشمها! با شمام! زود! زود! زود باشين! وقتي عزيز بهتر از جونم رسيد ميخوام گونه چراغوني شده باشه ها. بجمبيد!
+ [پيامک] مي خواهم چشمها را دربياورم و بدهم به باد ببرد. چشمهاي بي اشک به چه درد مي خورد؟! همان حدقه هاي خالي بهترند. بيشتر به سيرتم مي آيند!
+ [پيامک] روياي بودنش در ذهن من شکست/ درياي رفتنش در ذهن من نشست/ از سيل اشکها گونه ها خراب شد/ هر چه صدا زدم نرو، رفت که رفت
ساعت دماسنج
لحظه های لرزان
رتبه 0
0 برگزیده
45 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
لحظه های لرزان عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top