پيام
+
[تلگرام]
"حراجي"
اي عشق بيا که در سرم آزار است
قلب ويران ، چو الماسِ سر بازار است
اي عشق بيا که مشتري بسيار است
جنگ بر سر عشق ، به درهم و دينار است
اي عشق کجايي که دلم داد زند
با بغض و صداي خفته فرياد زند
اي مشتريان اين حراجي ، مردم
کم نيش زنيد به زخم من چون کژدم
اين عشق که ارزشش الماس است
وصلش نه به درهم ، که با احساس است
حاشا که به بازار حراجش ببريد
آنرا که مريض است ، علاجش بدهيد
اين قلب که مريض است ، پر از باران است
آن هم زفراق صاحبش ، رضوان است
درد است فراق و وصل درمان درد
جز اين چه به عاشقي دل بايد کرد؟
@kolbeh_shaer
زمزمه نسيم
97/8/24