پيامهاي ارسالي
+
خداوندا تو ميداني که انسان بودن و ماندن در اين دنيا چه دشوار است چه رنجي ميکشد آنکس که انسان است و از احساس سر شار است
+
نو شته هاي جديد شما را چشم به راهم و گوش به زنگ سبزي انديشه هايتان.
به روزم عزيزان ،منتظر حضور سبزتون هستم
+
امشب..........
امشب شب عشاق است ، امشب شب ماه و ستاره و شمع و پروانه است. امشب شب شعر و سرودوسرور
است. امشب اشک با چشمها ، کينه و قهر با دلها بيگانه نمي ماند. بچه اي بي پدر يا مادر نمي ماند.امشب
فرشته ها هم در جمع ما هستند. امشب خانه ها از عشق گرمند.امشب هيچ کودکي بهانه نمي گيرد. امشب
شب ياري و کمک است.فقط امشب ، امشب مي توان خدا را ديد و درآغوش او جا گرفت امشب مي توان
همه حرفها را زد بدون اينکه دل کسي به درد بيايد.امشب همه همديگر را دوست دارند . امشب مرزي بين
کودک و نوجوان و جوان و پير نيست.امشب هيچ مرزي نيست.امشب دنيا مرزي ندارد.امشب انتظارهابه
پايان رسيده است.امشب حتي پرنده هاي زنداني در قفس نيز آزادند.امشب اصلا زنداني وجود ندارد.امشب
دنيا بهشت است و زشتي در دنيا نيست.امشب همه چتر ها را بسته اند و زير باران رفته اند.امشب ، همه
چشم هايشان را شسته اند و جور ديگر مي بينند امشب هبچ کس تنها نيست. فقط امشب ، امشب مي توان
ستا ره ها را از آسمان چيد.امشب مي توان به صورت ناز و ظريف باران خنديدامشب رعد و برقي وجود
نداردامشب همه دلها از آب هم زلال ترندامشب دروغ تمام زبان ها را ترک گفته امشب اضطراب و ترسي
وجود نداردشک و ترديدي نيست.امشب گرما و سرما از بين ما رفته و اعتدال بين ما جا خوش کرده.امشب
کسي نگران از فردا سر بر بالين نمي گذارد. امشب در جهان جشن است بهار دلها فرا رسيده . امشب همه
گرگها نابود مي شوند. چون او آمده است او اينجاست . همدم و مونس مردم.يار و ياور شبهاي بي کسي.
سنگ صبور درد آدمها. امشب از هر شبي نوراني تر است. امشب ماه در گوشه ديگر آسمان است و کمي
نزديکتر.آيا واقعا او آمده ؟ شايد اگر بيايد چنين شود.
+
نميدانم بهار از گلوي كدامين پرنده شكفتن مي آغازد وقتي به دشنه جهالت مي شكافند سينه ها را،اين دل بي نشان مستم،راستي گناهش چه بود؟جز التيام زخمهاي طلايي پاييز به مرحمي از الفباي بهار و ترانه،مگر گناهش چه بود؟!...........