پيام
+
#معرفي کتاب
*آبنبات هل دار*
«آبنبات هلدار» را «مهرداد صدقي» نوشته است. اين اثر داستان طنزي است از زبان يک کودک بجنوردي؛ برادر اين کودک قرار است به جبهه برود. محسن، راوي داستان، فرزند آخر يک خانوادة پنجنفري است. آنها همراه مادربزرگشان در يکي از محلههاي قديم بجنورد زندگي ميکنند.
||عليرضا خان||
96/7/2
غزل صداقت
فضاي داستان سرتاسر ماجراهاي خندهدار و حيرتآور است؛ ماجراهايي که محسن آنها را ايجاد ميکند. يکي از نقاط قوت کتاب توانايي نويسنده در نشاندادن فضاي پشت جبهههاست؛ نويسنده نشان ميدهد که چگونه مردم در اين فضا زندگي روزمرة خود را ميگذراندند و سرگرميهاي خاص خود را داشتند.
غزل صداقت
در اين داستان، نويسنده نشان ميدهد، در سالهايي که به ظاهر براي بسياري يادآور روزهاي جنگ است، بخش عمدهاي از مردم ايران زندگي شاد و پرماجرايي داشتند؛ زندگياي همراه با خنده و سرزندگي. اين کتاب، براي کساني که از روزگار دهة 1360 خاطرات نوستالژيک دارند،
غزل صداقت
براي نسل امروز هم، که دوستدار موقعيتهاي طنز کُميکاند، حرفهاي زيادي براي گفتن دارد. محسن، قهرمان داستان، از روزگاري ميگويد که مردم با مسائل ساده شاديهاي بزرگي ميآفريدند، مثلِ اولين تجربة رفتن به سينما؛ ديدن اولين تلويزيون رنگي؛ تجربة حضور نخستين خوراکيهاي لوکس در خانة مردم. انجامدادن کارهاي ساده براي محسن به ماجراجوييهايي تبديل ميشود که کمتر از هفتخان رستم نيست؛
غزل صداقت
کارهايي مثل رفتن به مدرسه و پخش آش نذري يا پخش کارت عروسي براي محسن ماجراهايي را رقم ميزند که هر يک براي خوانندة کتاب دنيايي است پر از خنده و نشاط.
غزل صداقت
در بخشي از داستان ميخوانيم: «مليحه خواست نامة دوم را باز کند. من از ترس داشتم ميمُردم. چون اصلا فکر نميکردم نامهام همزمان با نامة اصلي محمد برسد! براي همين گفتم: "شايد براي مريم نوشته! باز نکنيم، بهتره." قبل از اينکه موفق شوم نامه را چنگ بزنم، مليحه دستش را کشيد؛ چون دستم را خوانده بود.
غزل صداقت
مليحه، قبل از اينکه نامه را باز کند، چشمکي به مامان زد و پرسيد: «مگه داداش محمد آمده بجنورد؟ انگار نامهش از همينجا پست کرده. هم فرستنده بجنورده هم گيرنده.» وقتي آدرس فرستنده و خط خرچنگقورباغهام را به بقيه نشان داد، همه جز من مشتاقتر شدند نامه را بشنوند. از شانس بد، مريم هم در همين لحظه وارد خانه شد.
غزل صداقت
مريم نامة خودش را نياورده بود. گفت يادش رفته؛ اما من، که دروغگو را خوب ميشناسم، فهميدم عمدا نياورده و دوست نداشته کسي از متن نامة خصوصياش باخبر شود. ضمنا نسبت به قبل باز هم چاقتر شده بود.
غزل صداقت
*پشت جلد کتاب نوشته:هنگام مطالعه با صداي آهسته بخنديد، همسايه ها خوابيده اند.*
غزل صداقت
*آبنبات هل دار/مهرداد صدقي/ انتشارات سوره مهر/416 صفحه/15000 تومان*
در انتظار آفتاب
متاسفانه اينجا اينجور کتابها سخت پيدا ميشه
غزل صداقت
{a h=maysan}در انتظار آفتاب{/a} چرا؟؟
❀نياز
خواهر خو يه کتابي معرفي کن تو کتابخانه شهر ما باشه :-)
غزل صداقت
{a h=tadoost}?نياز{/a} اينم نيست؟:ا
رايحه ي انتظار
آبنبات هل دار توي مسابقه خندوانه بوده و سراسر کشور فروخته شده اون موقع چرا نبايد تو کتاب خونه ها نباشه؟
غزل صداقت
{a h=rayeheentezar96}رايحه ي انتظار{/a} :(
رايحه ي انتظار
{a h=khckdk}غزل صداقت{/a} چي شد؟؟؟؟؟؟
غزل صداقت
{a h=rayeheentezar96}رايحه ي انتظار{/a} ناراحت شدم ازين که اگه اينم توي يه کتابخونه نباشه..
رايحه ي انتظار
{a h=khckdk}غزل صداقت{/a} بله؟
❀نياز
{a h=khckdk}غزل صداقت{/a} مگه قبلا هم گفته بودم کتابي رو که نيست؟! :دي
غزل صداقت
{a h=rayeheentezar96}رايحه ي انتظار{/a} ميگم يني ناراحت کنندس که کتابي که در دسترسه توي يه کتابخونه نباشه.
غزل صداقت
{a h=tadoost}?نياز{/a} فک کنم اره:دي
رايحه ي انتظار
{a h=khckdk}غزل صداقت{/a} بله درسته ناراحت کنندس...