پيام
+
زن با صداي قل قل سماور به خودش امد
چيزي به امدن همسرش نمانده بود
چاي را که دم کرد ، نگاهي به آشپزخانه انداخت
همه چيز حاضر بود
نگاهي به گوشه ي اتاق و کودک اش که اسوده خوابيده بود انداخت
خانه پر از بوي عشق بود ....
بايد مسکن و داروهايش را ميخورد تا باز هم همسر و مادري خوب و مهربان باشد
-خودنوشت-
غزل صداقت
96/12/2
سايه سادات ツ
آخيييي چه حس خوبي =) طفلک خانوما و مامانا ! مريضم باشن بازم تلاش ميکنن روشني خونه شون باشن =)
*خاطره*
{a h=mamanenini}سايه سادات ?{/a} مچکرم از مهرواژه هاي قشنگتون سايه جان =)
هايدي
{a h=golsoo}2 سوفيا{/a} براي ما که برعکسه! بچه ها اينقدر که باباشونو دوست دارن منودوست ندارن :(:'(
سايه سادات ツ
بچه هاي اين دوره زمونه قدر هيشکي رو نميدونن :-|
*خاطره*
=)
سايه سادات ツ
وااااي اين فيدتم برگزيده شد ؟ عاليهر=)@};-
*خاطره*
{a h=mamanenini}سايه سادات ?{/a} مچکرم از اين همه شور و شوقي که از مهرواژه هاي شما مي تراود عزيزم =) @};- ازحسن نظر و لطف بي دريغ دبيران پارسينامه هم سپاسگزارم :-)@};-
سايه سادات ツ
اين عکسشم عاليه =) يه خونه ي پر مهر و با صفاست ...
*خاطره*
{a h=mamanenini}سايه سادات ?{/a} سپاس از مهر جاري در حضور شما عزيزم :-D