پيام
+
مي دونم اينبار خيلي دير بروز كردم...چندبار اومدم كه بنويسم ولي نشد هر بار يا خطوط مشغول بود يا صفحه پيامها رو باز مي كردم و فقط زل ميزدم بهش...نمي دونستم اينبار از چي واز كجا بگم؟...چندين بار خواستم به بهانه سال نوآوري سبك نوشتنم رو عوض كنم...ديگه بسه سفرنامه نوشتن و از غم گفتن... يه كمي هم سياسي و فرهنگي بگم...ولي وقتي وارد پارسي بلاگ شدم و وبلاگهاي دوستان رو ديدم كه همه يه جورايي توو حال و هواي جنوبند...اين دل منم كه از قبل عيد تا حالا بدجودي ديوونه مناطق شده بود...نمي دونم چرا ولي تا بخودم بيام ديدم دستم يه نوشتن روون شد و بي مقدمه رفت تا اروند...
بروزم..التماس دعا يازهرا