شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت ویکتوریا
+ عمه جان چه دل تنگم امشب ، دل تنگتر و سوخته تر از خيمه هايي که بوي سوختن هستي ام را در دشت افشانده اند . دل تنگ تر از آسمان که خون مي گريد . دل تنگ تر از گودالي که باباي عزيزم را در آغوش گرفته است . امشب پريشان تر از گيسوي توام . پريشان تر از کودکاني که در دشت گم شده اند . تشنه ام تشنۀ يک جرعه از لبخند پدر عطش زدۀ دستي که موي پريشان چنگ خورده ام را سامان بخشيد . عمه دلتنگم دلتنگ صميميت نگاه عمو ، آرامش سيماي برادرم اکبر ، دلتنگ بابا جان گفتن بابا ، هيچ کس نيست ، غربت مرا شانه هاي صبور آسمان هم نمي توان کشيد . مي گويي گريه نکن . مي گويي بي تاب نباش؟ چگونه نگريم که دمي از نگاهم دور نمي شود که برادرم اکبر از ميدان برگشت ارغواني و عرق گرفته و تشنه کام و به پدر گفت: آيا آبي هست تا کام تشنه ام را بنوازد . پدر جان سنگيني سلاح و عطش توان ايستادن از من گرفته است . عمه جان سوختم از شرمساري بابا ، شرم بابا در مقابل خواهش برادرم ، در خود شکستم وقتي زبان خشکيده تر بابا کام اکبر را تشنه تر کرد. دوست عزيز با مطلبي با عنوان (اثبات تجرد روح (نفس)) پذيراي قدوم گرم شما هستم.
ساعت ویکتوریا
احمد كامران قراملكي-2
رتبه 0
0 برگزیده
670 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
احمد كامران قراملكي-2 عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top