پيام
+
نگاههاي عباس سرتاسر
خيمهها را مرور ميکند.
اشک هالهاي ميان چشمان
به خون بسته نشسته
ابوفاضل با خيمههاي خاکي آل الله است.
طاقت از کف علمدار تشنه ربوده شده بود
اذن حضور در ميدان را از برادر ميخواهد ...
- برادرم اکبر رفت،
قاسم رفت
و ... من تنهاي تنها ماندهام
آيا هنوز نرسيده
آن زماني
که سرم
را بر دامن ملکوتي فاطمه بنهم
و به
ديدار پدرم علي(ع) بروم
اميد هستم!
93/8/15
سعيد عبدلي
@};- الّلهُـمَّ صَلِّ عَلـي مُحَمَّـد وَآلِ مُحَمَّـد وَعَجِّـل فَرَجَـهُم@};-
اينجا همه چي درهمه!
@};-