شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام‌هاي اتاق

ساعت دماسنج

*آشان*

+ ساده لوح به به ننش ميگه:ننه اگه تو به دنيا نمي يومدي،من بي ننه ميشدمااا

*آشان*

+ و حوا به آدم گفت : آيا دوستم داري ؟ و آدم پاسخ داد : مگه خبر مرگم چاره ديگه اي هم دارم !! و اينگونه بود که عشق آغاز شد !

*آشان*

+ وصيت غضنفر پس از مرگم، مزارم را با آب و صابون بشوييد تا هر كس از مزارم رد شد، بخوره زمين بخندم، روحم شاد شه.

*آشان*

+ غضنفر داشت آب جوش ميريخته توي باغچه! بهش ميگن: چرا آب جوش ميريزي تو باغچه؟؟ ميگه: آخه چاي کاشتم

*آشان*

+ اولي: شنيدي مي گويند به مغز يه نفر گلوله شليک کردند ولي اون دو ساعت بعد مرده …دومي :چه طوري ؟چون گلوله دو ساعت دنبال مغز يارو مي گشته .

*آشان*

+ مامانه داشته يک ساعت براي بچه لالايي مي خونده ….بچه داد مي زنه :خوب مامان خفه شو مي خوام بخوابم

*آشان*

+ اولي: با عمويت کجا مي‌روي؟ دومي: او را مي‌برم فروشگاه محله‌مان؛ چون آن جا نوشته: «خريد براي عموم آزاد است!»

*آشان*

+ يه بنده خدايي : آقا اين همسايه مون ساعت 2 نصفه شب هي با مشت ميکوبيد به ديوار خونمون! دوستش:عجب آدم هاي مردم آزاري پيدا ميشن.حتماً نذاشتن بخوابي؟ همون بنده خدا ميگه:نه,خوشبختانه خواب نبودم,داشتم شيپور تمرين مي کردم

*آشان*

+ يارو با شلوار ورزشي ميره مسجد ميگن چرا اين طوري اومدي ميگه مسابقه قران دارم

*آشان*

+ توجاده پليس جلو يه ماشينو ميگيره و ميگه چون از صبح اولين کسي هستي که کمربند ايمني بستي برندهي 100 هزار تومن شدي حالا ميشه بدونم ميخاي باهاش چي کار کني؟ مرد ميگه:ميرم گواهينامه ميگيرم زنش سريع ميگه :جناب سروان اين وقتي اکس ميزنه پرت و پلا زياد ميگه بچشوون از اوون پشت ميگه بابا نگفتم با ماشين دزدي قاچاق نکنيم؟ يه صدا از صندوق عقب مياد :از مرز رد شديم يا نه؟

*آشان*

+ يارو داروخونه داشته، يک روز جلو در مغازه بزرگ مينويسه: سوسک کش جديد رسيد! خلاصه بعد يک مدت يک بابايي مياد تو ميگه: ببخشيد، جريان اين سوسک‌کش جديد چيه؟ اين خونة ما رو سوسک سر گرفته. يارو ميگه: اين دارو خيلي جديده و بازدهيش هم تضمينيه. شما اين دارو رو ميريزيد تو يک قطره چکون، بعد کشيک ميکشيد تا سو‍! 7;کها رو بگيريد.
*آشان*
89/10/23
*آشان*
هر سوسک رو که گرفتيد، در روز سه نوبت (صبح و ظهر و شب) تو هر چشمش دو قطره ازين دارو ميچکونيد، بعد از يک مدت سوسکها کور ميشن و خودشون از گشنگي ميميرن! يارو کف ميکنه، ميگه: خوب آخه اگه سوسکها رو بگيريم که همونجا درجا مي‌کشيمشون! يارو ميره تو فکر، بعد يک مدت ميگه: آره خوب، ازون راهم مِشِه!

*آشان*

+ يارو ميخواست سوار هواپيما بشه ، بهش ميگن: بليطت کو؟ طرف هم جيب و ساک و همه جا را ميگرده بليطش را پيدا نميکنه ، يکهو سرش ميکنه تو هواپيما ميگه: کسي بليط اضافه نداره من بعدا پولش را بهش بدم؟

*آشان*

+ يه اقايي با صداي بلند ميگه اصغر اقا بچه ات مرد, ساده لوح از پنج طبقه خودشو پرت ميکنه پايين, به طبقه چهارم که ميرسه به خودش ميگه اصلا من بچه ندارم که, به طبقه سوم که ميرسه ميگه من زن ندارم که, به طبقه دوم که ميرسه ميگه بخدا من اصغر آقا نيستم

*آشان*

+ معلمه سر کلاس ميگه هرکس خنگه از جاش بلند بشه :يه شاگرده بلند ميشه ميگه آقا بخدا ما خنگ نيستيم فقط خواستيم شما تنها نباشيد

*آشان*

+ يه روزخياره باخيارشوره داشت ميرفت يکي ازخيارمي پرسه اين کيته ميگه خواهرمه ترشيده
ساعت ویکتوریا
گروه 101 اس ام اس حال دار
vertical_align_top