شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار
****تو اين اتاق من داستان ها و مطالب واقعا تفکر بر انگيز رو ميذارم و سعي ميکنم مطالبي بذارم که واقعا ادم رو براي لحضاتي هم شده تو فکر ببره****

پيام‌هاي اتاق

ساعت ویکتوریا

سنجش

+ سلام..با ديدن اين کلمات چي* به فکر ما مياد* و چي* بايد بياد*؟ ديروز - امروز - فردا
پل اوندنيا که خيلي نازکه
سلام عليکم....از کجا آمده ام؟(ديروز) در کجا هستم؟(امروز) به کجا ميروم؟(فردا)
لينکشو ميذارم که دانلود کنيد و داشته باشيد حتما :) http://fars.tv/uploads/audio/43FQfYZhb3RVSv4VaaxA.mp3
+ روزي از روزها گروهي از قورباغه هاي کوچيک تصميم گرفتند که با هم مسابقه ي دو بدند . هدف مسابقه رسيدن به نوک يک برج خيلي بلند بود . جمعيت زيادي براي ديدن مسابقه و تشويق قورباغه ها جمع شده بودند .مسابقه شروع شد . راستش, کسي توي جمعيت باور نداشت که قورباغه هاي به اين کوچيکي بتوانند به نوک برج برسند .
شما مي تونستيد جمله هايي مثل اينها را بشنويد : ‘ اوه,عجب کار مشکلي !!’ ‘اونها هيچ وقت به نوک برج نمي رسند يا : ‘هيچ شانسي براي موفقيتشون نيست.برج خيلي بلند ه !’ قورباغه هاي کوچيک يکي يکي شروع به افتادن کردند … بجز بعضي که هنوز با حرارت داشتند بالا وبالاتر مي رفتند … جمعيت هنوز ادامه مي داد,’خيلي مشکله!!!هيچ کس موفق نمي شه !’ و تعداد بيشتري از قورباغه ها خسته مي شدند و از ادامه دادن منصرف ولي فقط
ولي فقط يکي به رفتن ادامه داد بالا, بالا و باز هم بالاتر …. اين يکي نمي خواست منصرف بشه ! بالاخره بقيه ازادامه ي بالا رفتن منصرف شدند.به جز اون قورباغه کوچولو که بعد از تلاش زياد تنها کسي بود که به نوک رسيد ! بقيه ي قورباغه ها مشتاقانه مي خواستند بدانند او چگونه اين کا ر رو انجام داده؟
بعدی همه 17 نظر قبلی
سلام...قورباغه هم قورباغه هاي قديم:دي حتما تهراني بودن که برج داشتن...يکي نيس بگه اينقده حاشيه پردازي نکن...عمق مطلب رو برفهم/نتيجه اخلاقي:نکته سنج باشيد و عمق مطلب را دريابيد:))
سلام...واقعا عالي بود...
چراغ جادو
گروه اتاق تفکر
vertical_align_top