شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار
هوالمحبوب......هر هفته موضوع انشا مشخص ميشه و دوستان زحمت نوشتن رو ميکشن...التماس دعا... .

پيام‌هاي اتاق

درب کنسرو بازکن برقی
+ يادش به خير... يه زماني اين اتاق هم فعال بود بادش به خير... يه زماني بعضيامون توش مينوشتيم... يادش به خير يادم به خير... هعي...
اگه مايل به راه اندازي دوباره اتاق هستيد بگيد
ممنون.هيچ کس مايل نيست ظاهرا :)
+ هي....حنا كجايي...
...
فقط ما
انشارو كجا بفرستيم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هيييييي...

*زهرا.م

+ حنا چرا اتاق راكد مونده...:(
به خدا خارج بودم.نتونستم بيام:( (خارج=خارج از محدوده داراي نت)
من نبوذم ديگه :دي
*زهرا.م
ي موضوع انتخاب كنين بچه ها انشا بنويسن خب....
+ شرمنده از تاخير...موضوع:آزاد(!)...پ.ن:من مديريت بلد نيستم.حالا که صاحابش اومده ميشه تحويل صاحب اصلي بدمش؟!
*زهرا.م
هرجور خودت ميدوني:)
مرسي :)

پروانگي

+ حس تنهايي وقتي سراغم مي آيد که تو هستي و نيستي! ... وقتي نيستي جاي هر دويمان نفس مي کشم ... آنقدر که اکسيژن هوا به نشانه اعتراض با دود اگزوز ماشين ها ادغام مي شود و مهمان ريه ام مي شود!وقتي هستي هم گويي نيستي ... هستي اما نگاهت مهمان نگاه من نيست ... آزارم هم که ميدهي شيرين است ... به اين عذاب عادت کرده ام .... عذابم بده تا تنهايي را راحت درد کشم !
پروانگي
خانم اجازه! ببخشيد دير شد :))
عب نداره ولي بار آخرت باشه!:ديي 20 بود اما مخاطبش خودت بودي آيا؟!
همه 5 نظر
موضوع انشا گفتگوي من با من بودا!:دي(آيکن گير دادن)
پروانگي
دهههههع نخير!! ايکون من وارد اين بازي خطرناک نمي شوم

*زهرا.م

+ فوووووووووووووووووووووووووت....
آب بيار!
+ من واقعا شوك زده شدم از سيل عظيم انشاها...بابا تروخدا يكي يكي!چه خبره در دقيقه 200 تا ميزنيد!؟آروم باشيد لطفا!
:))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
پروانگي
ببخشيد دير ديدم موضوع انشا رو خانم معلم :))) يکم زمانش رو بيشتر کنيد بيايم انشاهامون رو بذاريم :)
همه 5 نظر
منيره جان عزيز چقد بيشتر؟!سال داره تموم ميشه ها! :) حس تنهايي خوندم...ممنون اما يادم رفت تشکر کنم شرمنده.خيلي خوب بود :)
+ سلام...شرمنده بابت تاخير...موضوع اين هفته انشا "گفتگوي من با من"...امروز سه شنبه 25 بهمن هست...تا چهار شنبه آينده 3 اسفند مهلت ارسال انشا است...منتظر نوشته هاي زيباتون هستم...(چون الان شبه يه هفته از فردا شروع ميشه!)
هوم؟!
*زهرا.م
:)
همه 7 نظر
اهكي!زرنگه!:)
:دي
+ ديدي ديديت...ديدي ديديت...ديدي ديديت... *بلند نميشي خفش کن بخوابيم! ديدي ديديت ديدي ديديت... -پاشو حرف مفت نزن! بلند ميشي به سمت دستشويي در حال حرکتي... -اه خسته شدم يه بار نشد با ارامش تا هر وقت دلم خواست بخوابم... *تقصير خودته... -تو حرف نزن که هر چي ميکشم از تو.... ادامه در وبلاگ!http://1811.parsiblog.com/Posts/31/
http://1811.parsiblog.com/Posts/31/
شرمنده زياد بود!
+ امروز 16 بهمن...مهلت ارسال اولين انشا به پايان رسيد...با تشكر فراوان از بانو پروانگي...شوق وصال عزيز...تسنيم جان و آقا محمد...تا فردا منتظر موضوغ پيشنهادي هستم:))
پروانگي
:)) قربانت
دنياي اين روزهاي من....! موضوع پيشنهادي من.
بعدی همه 11 نظر قبلی
گل دختر
ميشه منم پيشنهاد موضوع بدم؟
ئه؟تو كي اومدي اينجا من نفهميدم؟:دي آره بگو
+ مصدر «رفتن» را جمله نوشتن آسان است...او ميرود...من ميروم...سخن گفتنش تحمل ميخواهد...ميخواهد بفهمي رفتن را...و نبودن را...و اينكه پس از رفتن يك دنيا پُر از خالي برايت رقم ميخورد...اين بار رفتم!...نرفت...من رفتم...و پس از آن يك دنيا پُر از خالي سبز شد در راهم...جاي رفتنم مانده است...در دلم...در قلبم...در روحم...بردنم...من نرفتم...بانو خودت ميداني كه بردنم...
ميداني كه نميخواستم بروم...ميداني كه هنوزم مي آيم...مي داني كه يك دنيا كوچه و محله هايت را دوست دارم...ميداني...من رفتم...بانو جان...دعايم كن...من رفتن نميخواهم...بگو به خدا...بگو دفعه بعد اگر مصدر انشايم «برگشتن» بود ميخواهم از برگشتنم بنويسم...بگو دلم براي كوچه پس كوچه هاي دلم تنگ است...براي لحظه لحظه هاي آنجا پر كشيده...بگو آشوب است دلم از رفتنم...
پروانگي
20
همه 5 نظر
مرررسي:)
ذوق مرگ شدم:دي

پروانگي

+ رفتن را آن هنگام درک کردم که تو بي توجه به من ( بانوي قصه هايي که تو از ان دم مي زدي) رفتي و اين بانو آرام شکست ... بانو قصه هاي تو ديگر بانوي هيچ قصه اي نشد .. که اين بانو خود قصه ها دارد ... رفتي و با رفتنت تمام قصه هاي مادر بزرگ را به سخره گرفتي .. تو تنها دل من را نشکستي .. مادربزرگ را هم دل شکسته کردي .. ديگر از آن روز برايم قصه اي نگفت ... رفتي و با رفتنت من نيز از خود کوچ کردم ...
پروانگي
نمي دانم به کجا .. اما رفتم ... اين بانو ديگر رمق ندارد بانوي قصه اي جديدي از زبان مادر بزرگ باشد .. بگذار دختران ديگري اين ترفيع را بگيرند ... من نيز بايد بروم .. تو رفتي .. من نيز بايد کوچ کنم از اين قصه .. که کلاغش هيچوقت به خانه نرسيد ... پروانگي :)
20...يه تيكه هاييش مثه انشاي منه:)
همه 7 نظر
اوهوم:))
پروانگي
:)
+ دلم نميخواست اين اتاق رو بزنم...نميخواستم جاي جناب سوته دلان رو بگيرم...اما اتاق انشا رو خيلي دوست داشتم...منتظر هستم جناب سوته دلان برگردن و من اين اتاق رو حذف کنم و مديريت به خودشون برگرده...احتمالا اتاق موقته...موضوع اين هفته را پيشنهاد کنيد
*زهرا.م
اتفاقا خيلي كار خوبي كردي حنا....:((
خداروشکر:(
همه 8 نظر
پروانگي
رفتن ... موضوع اين هفته
+ با سلام خوشبختي ما در سه جمله است: تجربه از ديروز استفاده از امروز اميد به فردا... ولي ما با سه جمله ديگر زندگي مان را تباه مي کنيم. حسرت ديروز اتلاف امروز ترس از فردا از دكتر علي شريعتي *** يافتن آب به عشق است نه به سعي اما پس از سعي *** ديگر آدرسهاي ما *** http://www.jaraghe.co/
سلام...ببخشيد اينجا اتاق انشا است...ممنون از جمله تون اما خوشحال ميشم اگه انشاتون رو بنويسيد.
+ موضوع انشاي اين هفته :"رفتـــن"...تا تاريخ يکشنبه 16 بهمن مهلت نوشتن انشا هست...موفق باشيد...
پروانگي
ممنونم :) موضوع من بود .. تسنيم چيکار داري بي تلبيت بلدي بنويس :))
تسنيم نزن!بنويس!:) خاله ريحانه بلدي...بنويس:) منيره جان خواهش:)
:دي ببين مثلا مثه منيره ك انشا نوشته...مهم نيس چقدر باشه اما خيلي كم نباشه.بعد از هر انشا بقيه زيرش نمره ميدن.حالا برو به منيره نمره بده:دي ميتوني هم بري پاي تخته فقط تخته رو خدت پيدا كن:دي
ساعت ویکتوریا
گروه .::.انشـــــــــــــــــا.::.
vertical_align_top