شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار
بهترين خاطرات... بهترين دوستيها... بهترين شاديها... بهترين اشکها... چه روزهايي بود روزهاي مدرسه... از خاطره هاي زيباي مدرسه براي هم بگوييم...

پيام‌هاي اتاق

mp3 player شوکر
+ سلام.شب و روزتون بخير....پيش دانشگاهي بودم..يه روز که طبق معمول پياده به سمت خونه ميرفتم از دور يکي از دوستانمو ديدم.با خودم گفتم ايول.ديگه بقيه مسيرو تنها نيستم حداقل با دوستم ميرم حرف ميزنيم راه ميگذره....خلاصه پاتند کردمو از پشت انچنان زدم پشت دوستم که يکم به جلو پرت شداقا چشمتون روز بد نبينه.برگشت...ياخدا...اين ديگه کيه...حالا اون دختره هم عصباني به من نيگاه ميکرد منم ديدم هوا پسه تند وتند
آواي من
پشت سرهمشروع کردم به حرف زدن...سلام خوبي؟چه خبرا؟....دختره يکم مکث کرد گفت ببخشيد نشناختم...منم کم نياوردم گفتم:اي بابا...حالا ديگه مارو نميشناسي...عجب روزگار بدي شده...واقعا که...اصلا ازت انتظار نداشتم...حالا اون دختر خانم قيافش شده بود علامت سوال که منو کجا ديده....ديدم يکم ديگه بمونم از خنده ميترکم.اونم درحال فکر کردن بود...يهو گفتم..چيشد منو يادت نيومد؟اونم گفت نه..منم گفتم عيبي نداره
آواي من
الان اشنا ميشيم...نسرين هستم وشما...اونم از بس تو بهت بود نفهميد که مني که ميشناسمش پس چرا اسمشو پرسيدم..اسمشو پرسيدم وبا هاش دست دادمو گفتم از اشناييت خوشبختم....تا خود ايستگاه کلي خنديدم....اصلا پياده روي توپي بود...عجيب چسبيد:)
:) :) :)
آواي من
:)
آيا از اين اتفاق درس گرفتيد!؟ (2/5 نمره)
آواي من
البته...متوجه شدم که خنده بر هر درد بي درمان دواست..وهمچنين فهميدم که در مواقعي که اتفاقاتي حالا چه خوش ايند وچه ناگوار پيش بياد ..من قدرت مقابله باهاش رو دارم وپيروز از اون محيط خارج ميشم....درواقع ياد گرفتم ميتونم خودمو زود کنترل کنم...فهميدم که هميشه ميتونم هروقت که بخوام محيط شادي رو براي خودم ايجاد کنم....ميتونم ذهن ديگرانو کنترل کنم(اقا ايستک البالو فراموش نشه) :)
آواي من
ونکته ي اخر اينکه تا مطمئن نشدم دوست خودم هست يانه به پشتت ضربه نزنم....همه اعصاب ندارن.والله:)
احسنت :) 3نمره!
آواي من
:) :) ممنونم
mp3 player شوکر
گروه خاطرات مدرسه
vertical_align_top