شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت ویکتوریا
+ [تلگرام] #دلنوشته از عشقش مي گويد... هميشه گفتنده از ولايتمدري اش هميشه گفتند از عفت و وقارش هميشه گفتند اند از مادريش هميشه گفته اند از دختريش هميشه گفتند از همه چيزش... اما هيچ فکر کرده اي مادر سادات اين روز هاي آخر بزرگترين غمش چه بود خطبه ها رو نگاه ميکني از فرزند نمي گويد که پاره تنش هست از دنيا و درد نمي گويد که امانش را بريد از عشقش مي گويد از آقايش از مولايش از همه چيزش از علي يش همه مي گويند ولايتمداري کرده آخر مگر مي شود عشق زهرا به علي بالاتر پيدا کرد عشق خانم 18 ساله اي که پاي عشقش جان مي دهد شوي اش همه جانش است چه کسي مي داند زهرا چه کشيد وقتي قرار بود آرام جانش را در اين نيا در ميان گرگ ها تنها بگذار و برود چه کسي مي داند زهرا چه کشيد وقتي او زودتر از علي قرار بود به دامن پيامبر برود همه مي گويند علي خجالت داشت از پيامبر هيچ کس نمي گويد که پيامبر وقتي زهرا را ببيند از او نمي پرسد شوهرت کو... و چه کشيد زهرا در اين چند روزه... نه از درد، از اينکه قرار بود عشق دنيا و آخرتش را بعد از 9 ساله زندگي عاشقانه در بدترين حال رها کند... جان بسوز به غم بانو.... لطفا در انتشار مطلب ما را ياري كنيد @www_881009_ir
_ _
95/12/10
ساعت ویکتوریا
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آبان ماه
vertical_align_top