پيام
Mi amor
99/8/15
313 هم قدم
روم به باغ در پاييز خزان
آيد نسيم سرد ازفراق يا
پاييز است و دلم همچودرختان عاشق
آنان عاشق رنگ ورنگ بازي
من عاشق رخ يار
قدمي زنم براين فرش زرين
قدمي تا گيرد آرام دل از سياهي دوران درکين
مست سوزش گونه هايم ،از نوازش نسيم سرد
313 هم قدم
خدايا گله اي دارم چرا نياد يار من، آن سفيد پوش نشته سمند آنکه عالمي چشم به راه او مست و گريان از فراغ او ميشود بار الها نيم نگاهي به ما کني آن کشتي نوح را براي ياري ما راهي ميدان کني رودعمرم همچون ابرو باد خدايا وقت تنگ است و راه بسيار اما اين راه ساربان ندارد گر نباشد ساربان من در اين دنيا در بيراهه ها گم شوم سجاد طيبي خرمي
