پيام
+
توي اين فکر بودم
که چه جوري بهش بگم* بي زحمت ضبط ماشينتون رو خاموش بفرماييد*
که ديدم يه *خانوم محجبّه*
دست بلند کرد
و سوار ماشين شد
چيزي نگذشت که ديدم
*راننده ي تاکسي*
*خودش از اين خانم حيا کرد*
* و ضبط ماشينش رو خاموش کرد*
به خودم گفتم
*گــاهــي مـواقع*
*تـيــپ و ظــاهــر يه آدم مـسـلمون*
*خودش يه دنـيــا نـهـي از مـنکره*
شهيد هادي
96/12/13
شهريار کوچه ها
پرايدشو چي کار کرده
«امير معظم»
اوني که من سوار شدم پرايد نبود که.. يه چيزايي توي مايه ي تراکتور بود تقريبا.. مملو از سر و صدا..
شهريار کوچه ها
يادته چقدر ميرفتيم تخته فولاد .... با اون پرايده
تشنه...
واسه منم پيش اومده...خيلي جالبه...
*مهربان *
جالبه!!
«امير معظم»
آره شهريار.. يادمه.. چقد با ضبط ماشينت سر و صدا درست مي کردي و اعصاب ما رو بهم ميريختي...
:::شميم ولايت:::
آره يکي از استادهاي دانشگاه به دانشجوهاش ميگفت:نگران انجام امربه مفروف و نهي از منکر نباشيد،باحفظ حجاب و چادرهم ميشه اين فريضه رو انجام داد....
شهريار کوچه ها
حسن خلج برات ميذاشتم اشک تو چشات جم مي شد :( .... هي ميگفتي چيز ديگه نداري ؟
سازمان بسيج مستضعفين
بنده هر وقت سوار اين نوع خودروها مي شوم، يک بسم الله و گاهي نيز يک ذکر با صداي ملايم بر زبان جاري مي کنم و معمولا مشکل حل مي شود. اما اگر حل نشد، با ملايمت خواهش مي کنم که خاموش کند. و البته طبق معمول آماده مي شوم که بعد از خاموش کردن، تا موقع پياده شدن به درددل هايش گوش کنم و به خاطر سوال هايش وارد يک بحث دوستانه شوم. تجربه هزارباره بنده است و معمولا نتيجه خوبي گرفته ام.
سازمان بسيج مستضعفين
اين را هم بگويم که کم سوار تاکسي مي شوم :--)
*ميثم*
يک دفعه با خانمم سوار ماشين شديم ، بنده خدا نه تنها صداي موسيقي را قطع کرد که زد راديو معارف:) خدا خيرش بده جالب بود :)