شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام‌هاي ارسالي

ساعت دماسنج
+ هيبت معبد خورشيد هيبت پر شادي گيسو از تو بر پا گشته فتنه چون نگاه کني به هر سو هيبت شوريدگي ها اي تو غرق رنگ دنيا اي به دور سر نهاده خالي از مرجان دريا عهد من اين بود که هرجا يار و همتاي تو باشم توي شبهاي انتظارت مرد شبهاي تو باشم چه کنم خودت نخواستي شب پر سوز تو باشم به همه شبهاي سردت آتش افروز تو باشم آتش من اين بود که شايد فکر آزارم تو باشي به همين اعتقادي شعر و باورم تو باشي عهد من اين بود هميشه يار و غمخوار تو باشم به همه بي مهري تو من وفا دار تو باشم چه کنم خودت نخواستي شب پر سوز تو باشم به همه شبهاي سردت آتش افروز تو باشم
+ آيا اين تقدير من است؟ تا روزها در جاده دلتنگي بنشينم و افسوس دوري تو را بخورم. درختان جاده زندگيم در حال خشك شدن هستند. كاش در ميان اين همه اندوه كنارم بودي افسوس كه تو ديگر در كنارم نيستي افسوس كه سرنوشت براي ما جدايي را رقم زده . افسوس كه هرچه بدوم و بدوم تو دور و دورتر مي شوي گفتي ما بدون هم خوشبخت تريم اما.... اما خوشبختي من در با تو بودن بود افسوس كه خوشي ها تمام شد افسوس كه باهم بودن ها تمام شد اما اگر تو بدون من خوشبختي, دوري را تحمل ميكنم من و تو دو خط موازي بوديم كه هرگز نقاشي پيدا نشد تا دو سر ما را عاشقانه به هم برساند و تا آخر اين دنيا موازي خواهيم ماند. لعنت به اين دنيا... آه... آموختم كه چگونه گريه كنم امّا گريه به من نياموخت كه چگونه زندگي كنم تو نيز به من آموختي كه چگونه دوستت بدارم امّا به من نياموختي كه چگونه فراموشت كنم!!!
ساعت دماسنج
سميرا اسكندري
رتبه 0
0 برگزیده
10 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
سميرا اسكندري عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top