پيام
+
پدر شهيد هاشم بخشايش نقل مي كرد: هاشم وقتي به سن تكليف رسيد به من گفت : بابا من به سن تكليف رسيدم. من كه تصور مي كردم هاشم مي خواد ازدواج كنه با عصبانيت بهش گفتم هنوز داداشاي بزرگتر از خودت داماد نشدن كه تو بخواي ازدواج كني .
سيدمحمدرضا فخري
89/1/27
حاجي1
هاشم كه از خجالت سرخ شده بود گفت : بابا شما چرا زود قضاوت مي كنيد! من مي خواستم بگم كه شما براي كار در قنادي به من پول مي ديد و از طرفي چون به سن تكليف رسيدم خمس هم بر من واجبه مي خواستم اگه ممكنه يه دفتر كوچولو بردارم و دخل و خرجمو بنويسم تا با توجه به اينكه مخارجم رو شما مي ديد سر سال، خمس پس اندازم رو پرداخت كنم
حاجي1
.