پيامهاي ارسالي
+
من طلوع کردم زماني که غروب روبه روي چشم هايم پرسه زد..
آن زماني که قدم هاي دلم از دويدن سوي عشقت سست گشت..
من بريدم از تو اينک از تو اينبار عاشقانه دل بريدم...
از تو که ويرانه کردي خانه ام را ..
من بريدم از نگاهي که مرا تاابد در کوچه ها آواره ساخت..
او که قلبم را ميان قصه ي عاشق شدن متروک ساخت..
دلنوشته هاي غريبانه
94/5/1
دلنوشته هاي غريبانه
@};-
+
غرش طوفاني اين نيمه شب را من شنيدم.. من که تنها با سکوتي سهمگين آ واره بودم..من شنيدم حق حق يک قاصدک را قاصدکي را که نامه را تا نيمه اش برد..
قاصدي که زير پاي گرد باد فاصله مرد..
من شنيدم آنچه که شبها شنيدند..
آنچه که کابوس و وحشت از سکوتش لرزه ديدند..
من شنيدم خشم اعماق زمين را... در رکاب نيمه شب هاي غمين را...
قاصدک....