پيام
+
[تلگرام]
ترانه شو ، تا هيچکسي نفهمه
چه خَطّايي رويِ دلت کشيدن
بِخون براي مردم از شاديا
بقدرکافي عُُصّه رو شنيدن
درداتو پيشِ هيشکي واگو نکن
مردمِ اين زمونه بي مرامن
ميسوزونن دل رو بجايِ گرمي
مدعيايِ پختگي چه خامن
بخون تا آروم بگيرم از صدات
صدات قشنگه، نازه، دل نشينه
قفس رو از صدايِ شادي پُرکن
نذار کسي اشک تُو چشات ببينه
تبسمو دور نکن از رو لبهات
حرصِ غمو با شاديات دربيار
بخششو سرلوحه يِ زندگي کن
رويِ دلِ دشمناتم پا نذار
اينجوري دنيا نميمونه بي شک
گِردِ زمين، نوبت ما هم ميشه
شايد سحر نشه شبايِ تارم
رويِ پُر از مهرِ تو، ماهم، ميشه
البومايِ قديمي رو دور بريز
عکسايِ دوتّايي مونو قاب بگير
وقتي بارون مياد ببند چترِ تُ
شبا بزن بيرون و مهتاب بگير
پاتُ بزار رو خِش خِشايِ پاييز
گريه هاتُ دور بريز و خنده کن
نقطه بزار، شرو(ع) کن از سرِ خط
غُصِّه هاتُ با شادي شرمنده کن
#مهدي_زکي_زاده
#انجمن_فرهنگ
محصر استاد گرانقدر جناب #فرجي عزيز و جمع پرمهر اهالي شاهنامه و شعر و ترانه و موسيقي
همابانو
98/10/3
* راوندي *
چه زماني و کجا هستند اگر تونستيم بيايم ؟
در انتظار آفتاب
چه قشنگ