شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت ویکتوریا
+ [تلگرام] چشم وا کردم ديدم از نو متولد شده ام آسمان وسعتِ اين آبيِ زيبايِ بلند حسِّ کمرنگي داشت مهر خنديد به شهر کوچه از خواب نميخواست که بيدار شود و شنيدم که سحر از بلندايِ دماوند به دربند که رسيد شعله بر دامنِ خود زد تا مگر گرم شود اين کسادي شده بازارِ اميد زندگي با همه زشتي هايش به همين يک ، دو،سه بيت زمزمه کردنِ از عشق مي ارزد. خير شد صبح من از رويايت صبحت اي عشق بخير.... #مهدي_زکي_زاده
ساعت ویکتوریا
آواي روستا
رتبه 1
1567 برگزیده
1268 دوست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top