پيام
+
[تلگرام]
نيستي دربرم اما به دلم جا داري
تا کي از ديده يِ عاشق شده پروا داري؟
رويِ خطِّ لبِ تو نقشِ غزل مي بينم...
آن غزالي که به هر چشمه تماشا داري
طعنه بر پيري و عاشق شدنم ،قسمتِ من
و مقدَّر به تو :يک عاشق رسوا داري
چون پرستار بيا برسرِ بيمارت، گاه
اي که در دامنِ خود مهرِ مداوا داري
برزمين خورده ترين آدم شهرم ،آري
و تويي آنکه به لب ميوه يِ حوا داري
شاعري گم شده نامم که ترا مي خواند
اي که صدها غزلِ ناب سراپا داري
دفترِ شعرِ مرا باد پريشاني برد...
گفته اند يک دو سه برگش شده پيدا...داري؟!!
#مهدي.زکي زاده
جبهه مقاومت اسلامي
96/7/25