پيام
+
سخت مي توان باور کرد.... زمين خشک و سرد زمستاني به نظر پايداراست، سکوتي که در يخهاي زمستان چمباتمه مي زند در حصار سنگيني است که شکستن آن غيرممکن به نظر مي رسد.... بادهاي سرد چندين ماه است که با هوهوي رعب آور خويش ته مانده رمق زمين را در خود فرو برده اند و آخرين برگهاي خشک را با قدرت در خاک مدفون کرده اند.<br>زندگي بار خود را جمع کرده و رفته ست.....
محمد جواد س
97/2/15
ترانه هاي ديگر
...گويي مرگ قصد دارد چهره تمام نماي خودرا خودپرستانه برديوار طبيعت بکوبد هيچ نشانه اي از پرندگان را به بازگشت اميدوار نمي سازد و هيچ آوايي باقي مانده شان را از کوچ باز نمي دارد. زمستان با هياهويي ناشنيدني خود را گسترده است.درست در همين زمان.... هنگامي که زمستان ثبات خود را با تبختر به رخ جهان کشيده است و همچون شاهان خودرا شکست ناپذير مي پندارد.....
ترانه هاي ديگر
ناگهان نسيمي وزيدن آغاز مي کند..... واقعه اي در حال وقوع است. به عظمت يک رستاخيز....يا محول الحول والاحوال.... جنبش جوانه ها در کجاي دنياي تو از چشمان بي بصيرت ما پنهان شده بود که مرگ را ابدي مي پنداشتيم و زندگي را نمي دانستيم که در سرانگشتان تو جاريست و با اشاره تو پندار ما برخاک مي ريزد و جهان در چشم به هم زدني چشم باز مي کند پراز جوانه و نور و باران و طراوت و عشق....
ترانه هاي ديگر
آري اين بهار است که تو در بطن زمستان و در برابر چشمان ناباور ما شکوفايش مي کني....
ترانه هاي ديگر
:)