علاقهمندي ها
+
وقتے منتظر کسے باشے و دير کند سر قرار
شروع ميکنے به راه رفتن و وجب کردن خيابان
تا بلکه انتظارت به سر بيايد.
اما خودمانيم
ما کدام خيابان را زير باران براے آمدنت قدم زده ايم ؟
اصلا نکند تو رسيده اي به قرار و ما بدقولے کرده ايم ؟
هرچه هست شما به بزرگوارے ات ببخش ..
my writings
103/1/17
شميم دوست
*يه جمله به آقا سيد مهدي بگو:) *
freand
من الان روبروي جمکران ام.
انديشه نگار
{a h=zirasmoonekhoda313}شميم دوست{/a} بسيار متشکرم عزيزم@};-
my writings
786.سلام.وقت بخير.مطلب زيباي شما به عنوان يادگاري
تو کانال(ايتا) *دفتر خاطرات پارسي بلاگ* گذاشته شد.لطفا با عضويت در تنها *کانال ايتا پارسي بلاگ* از پست هاي *بچه هاي پارسي* حمايت کنيد. آدرس کانال براي تشريف فرمايي و عضويت شما.(با تشکر عليرضا عبدي،يک فنجان آرامش)583
https://eitaa.com/parsiblog
2 فرد دیگر
14 فرد دیگر
+
به نام خدا
*
امتحانم با زليخاي هوس لطفاً مکن
منکه خود اقرار دارم اينکه يوسف نيستم
*
#تک_بيتي
#لنگرودي
#زين_العابدين_آذرارجمند
كيوان گيتي نژاد و
103/1/16
+
به نام خدا
*
شدم چو سرو، تهي دست، شدم چو بيد، خميده
شدم چو نخل، سيه پوش، شدم چو شمع، تکيده
به دست خويش سپردم به خاک جان خودم را
کنون کمي متوجه شدم علي چه کشيده
مراد مي طلبم، آي عشق! مهمانم کن
بجاي آب به يک جرعه مرگ ناطلبيده
*
به ياد همدم تنهائيم که تنهايم
گذاشت ...
#لنگرودي
#زين_العابدين_آذرارجمند
كيوان گيتي نژاد و
103/1/16
+
به نام خدا
السلام عليک يا بقية الله الاعظم
*
روزي كه شما قيام خواهي فرمود
شيطانها را لجام خواهي فرمود
باشيم و ببينيم چگونه آن روز
كار شب را تمام خواهي فرمود
*
#ارجمند
#لنگرودي
#زين_العابدين_آذرارجمند
كيوان گيتي نژاد و
103/1/16
فلفل نبين چه ريزه از اسرائيليان بپرس کي اينجا مادرتون شبها با روح اش و اون صداي وز وزش پر کرده و اينگونه خيل به خيل داريد اسير ميشيد هر قبري رو بهتون نشون دادن ديگه نباش پلاک نباشين يقين کنين داداش کيوان خودتون فقط يک وعده از پيش داده ديديد من هيچ وقت مزاحمتون براي آرزوهاي دنيوي نشدم به وقت رفتنم رسيديم و آرزوهام به بزرگترين اميد زندگيم يعني آدم شدن بعد از شهادتم فقط بدونيد بهشت زهرا سر ميزنم
+
به نام خدا
*آدم_راستگويي *كه دارا هم باشه اگه به كسي كه دوستش داره قولي بده چند درصد احتمال داره به قولش عمل نكنه !؟
احتمال فراموش كردن
احتمال دسترسي نداشتن
احتمال مردن!
امّا خدا
آيا *خدا* فراموش ميكنه!؟
آيا خدا توانا نيست!؟
آيا دوستمون نداره!؟
آيا خدا هيچوقت مي ميره!؟
*انّ الابرار لفي نعيم و انّ افجار لفي جهيم* ... اين يكي از قولهاشه !
#ارجمند
#لنگرودي
#زين_العابدين_آذرارجمند_لنگرودي
كيوان گيتي نژاد و
103/1/16
قول ديگرش اينه :* و مَن جاهدوا فينا لنهدينّهم سُبُلَنا ... *هر كس در راه ما جهاد و كوشش كنه حتماً او را به راه هاي خودمان هدايت مي كنيم
من همه شما را دوست دارم چه پيروز چه موفق چه توانا چه با خدا چه شهيد چه غمگين چه خشمگين چه پا طلا چه کنج بگيريم و خوب بزنيدم چه بخنداند مرا چه به خاندانم چه فراموش کنيد که اين را قول مي دهم که قادر نيستيد چه شب عروسيم برقصيد چه وقت به دنيا اومدن رضا چفيه آقا رو بهش هديه بديد چه لنگ مشت ممد رو به چهره ام روي سنگ لحد بعد از سالها بازگشت از فلسطين به استخوانهايم آب هديه دهيد
من در عمق گمنامي صداي پاي آزادي را به تپش قلبهاي صادق و عاشقانه شما لبريز از وحشت جنازه هاي اسرائيلي مي کنم و آن بلايي که روزگاري با نفهميدم بر سر شما آوردم از روي شم شهيدان ام چون نوشته هام آنچنان بر جنازه صهيونيست ها در کنارشان وز وز مي کنم که هر لحظه با هر موشک شما داداشا و خواهرام بر سر ملت اشون آرزوي تسخير کشورشان را به اميد بردن من از شما خواهش کنند
+
چرخ گردون
چه بخندد
چه نخندد
تو بخند
مشکلي
گر تو را
راه ببندد ،
تو بخند
غصه ها ،
فاني و باقي ،
همه زنجير به هم
گر دلت از ستم و غصه برنجد ،
تو بخند
sobhan
103/1/7
ممنون پراميد از غم و چاه اش کور کردن مقنن هم اول مي گه بايد دستگاه بزارن اگر لوله باشه زمين رو بکنن و لوله رو کور و با سيمان پرش کن آن و از رو بکشن من ام گفتم اون اولش بايد مي کردن که حالا شب عيدي کند و کاري شئون نداره خودمون و بزنيم به کوچه علي چپ هم باز کاري پيش نميره پذيرش حقيقت گاهي آخرين مولفه ايست که چاره کاره چه بخواي چه نخواي شه
+
باز دي مــاهـَـ ست و چــ ـاي..
*
*
با "تـــ..ــو" مي چسبد فقط..
.
sobhan
103/1/3
9 دي منظور بود پيوند خورشيد لبهاي خشکيده يک مجنون خيره به نور رخسار ليلي زبانش را لال و چشمانش را جز به ليلي و اشعه مدهوش گرش کور و گنگ و بي حرکت و مستي خموش از يک متوهم بداقبالي و بي ارزش و مفت گران براي کي ديگر فرق مي کند عاقبت اين بي مقدار ديوانه که جز نه نه اش کي مي خواد اون بدحيبت را که ديوانه خانه ام آخرش اون را م
همه را دعوت به عيدي بي نظيري مي کنم و آن هديه آن يوم الله افسانه اي بود که عشق از کالبد درون به سوي خورشيد در دل باغبون در جوار کنايه و آنچه آيد به سراغم ديگر گذشت عيد نمود خود را عيان عاقبت تيره و تار در پيش رويم اما من ايستاده ام بازي که پايان ندارد آخرش همان نيستي جهان است پس فرار کردن از عاقبت بي غيرتي و شکستي ست که خداوند به هيچ حيدري تحصيل ندارد من ايستاده ام و نوش جان چاي خوش جوش خوش بيانت
+
صداي نازک اين گل مرا مي اندازد
به ياد غنچه.بي رنگ و بوي پرپر خويش
#دلم_گرفته از اين لحظه هاي سرگردان
کنار خواهش سنگ مزار دلبر خويش
*
به ياد همدم تنهائيم که تنهايم
گذاشت ... کاش از اين راه باز برگردد
*
#ارجمند
#لنگرودي
#زين_العابدين_آذرارجمند
sobhan
103/1/3
آيا رسد پايان اين ايام رخوت و نا اميدي آيا همه پوچ بود و از پي آزار دل شد 15 سال پرسه در برزخ ماهوت آيا به پايان ميرسد اين نم نم بلا و تزوير و دروغ آيا آشيانه بر باد رفت آنجا که خيال راحت شد از نبود فايده اي از پي باور خوش صداي بت دلهره ايام کجا رفت که امروز هيچ و پوچ است اما بهتر از آن است که سقوط هوشياري آيد سراغت در تاريکي و ظلم ات راحت تر مي دهي جان تا کنار بت خندان دلبر خويش
+
به نام خدا
*
ما هم به #عشق_روي تو رفتيم و آمديم
اي جان ما فداي تو و غبطه خوردنت
*
#لنگرودي
sobhan
103/1/3
غبطه تو از سر ليلي است و مجنون شدي و زيبا بودي ثمره شجره طيبه اهل بيت اولويت ات شدي منم غبطه مي خورم که عاشق شدم بنده کوه ال ابايت شدم بنده بودم گداي خشت خام اهل و ديارت شدم بنده عشق ام و گداي کوي حيدرم خادم آسمان رضايم و غبطه حيدر را از زيني و مظلوميت روقيه مي کشم شايد روزي کنج خرابه به خواهرم بپيوندم و فداي کوه ثمره شجره اهل بيت شوم لبيک يا حيدرکرار و حيدر حي و ثاني
+
سلام عمو جونم
دل هممون برات تنگه
عمو جونم ميدونم تو به ارزوي خودت رسيدي هميشه از شهادت حرف ميزدي
اما دخترت (زينبت)بي قراري مي کنه
بيا بگو جوابشو چي بديم
حال دل هممون خرابه دلتنگ
دُچار
102/12/26
+
پاييز و زمـستـان را بـاور نـکُن
*
*
*هَــــوا*
بـي "تـــ..ــو"
*سـَـرد تــَـر از ايـن حـرفـهـاسـتـ *
*
*
هيچ غـروبي غــم انگيز تر از دوري ِ "تـــ..ـو" نـيـسـتـ
*
*
كيوان گيتي نژاد و
102/12/22
همه رفتند تا زمستان فصل ام شد و چه غريبانه ماندم تا اسفند حقيقت برملا شد چقدر سخته بهار را آغاز کمي که در سپيده دم آغازش خستگي 45 سال با واقعيت برسرت خراب شد دلگير حقيقت نيستم که حقيقت اساسا نه اجازه مي گيره نه داروي ضد افسردگي ميسازه اما چه سود توهم و حقيقت فصلش توفيقي نداره تازمستان ديگر خنده ها مردند گريه هم بي اشک شد انقد. خنديد که گريه ام خشک شد ديگه به حال خودم هم دل
+
همه مي رويم...!
و اين يک قصه ي تکراريست
يک قصه طولاني و کهنه
صندوقچه ها از اين قصه ها پر است
رفيق...!
خوش خيالي ها
هواي خوبيها حواله به دلتنگي ها...!
دعايي در سر سجاده سبزتان را مي طلبم
درخواست من خرافه نيست
دليلي بر اندوه من است
اندوهي که نباشد حالم خوش است...!
sobhan
102/12/17