پيام
+
" هوالمحبوب"
من عاشق چشمت شدم
شايد کمي هم بيشتر ..
چيزي در آنسوي يقين،
شايد کمي هم کيشتر..(:@};-
همابانو
102/2/5
كيوان گيتي نژاد و
هو العاشق
كيوان گيتي نژاد و
منم کيوان منم آن حيدري عاشق تو. من غريبه اي ملتمس عشق به رويا به نفس نسين به کرم صبا به لطف کردگار عاشقم عاشق موي دردانه خويش مي گويم اينگونه بي معني و درهم و کوفته نگيد مي نالم که من به رمز دل معشوقي خود ليلي و شيرين مي خوانم و مي نگارم
كيوان گيتي نژاد و
هرکه دلش روشن شود به عشق اين زبان را مي شناسد و مي خواند و به عمق دل گويا و شنوا مي شود نگوييد دارد سخن خويش را اينگونه تطهير مي کند که به والله مي دانم معشوق من اين قافيه و رسم الخط را از من به درستي مي فهمد. و به عشق مي خواند و به حکم معشوقي لطفش را که از سرم گذشته و به دل عاشقانه نشسته
كيوان گيتي نژاد و
اين گل سودا ديده ديگر توان ندارد بخواند اين آبروي رفته را چگونه بايد بيايم در درونم مي نشيند نام تو همچو قصه مي شوند بر لب من در اين دل سودا راه ندارد در شب و روزم روي بالينم مي گريه عاشقانه روي زانوانش سرم را مي گذارم بي نصيب و بي قرار و زار و بيمار نگردي مولاي من غم عشق تو آزار مي داد من را تا بدان شب که تن شريعت با عشقتو آغازم کرد مجنوني به عرياني آمد در کلام و بر نگارم
كيوان گيتي نژاد و
اي دل چه معشوق به اين نازي ديده بودي چنين شعر به اين غمناکي شنيده بوديد. اي دريغا اي دريغا از جواني سوخت و دود هوا شد زندگاني تو ديدي اين دل بي آشيانه را به کجاها کشاندي اي فصل تازه زندگي بي نصيب و زار و غمگين هر گز،رهايم نکردي ديگه فصل پايان نخواهم اي عشق با مسمي نگو حافظ نگو خدا حافظ
من.تو.خدا
:)@};-
*ري را
:)
من.تو.خدا
{a h=shaerekochak}ري را{/a} @};-