فرستنده :
رزاقي
جمعه 91/12/25
کوچه اي را بود نامش معرفت مردمانش بامرام از هر جهت
سيل آمد کوچه را ويرانه کرد مردمش را با جهان بيگانه کرد
هر چه در آن کوي بود از معرفت شست و با خود برد سيل بي صفت
از تمام کوچه تنها يک نفر خانه اش ماند و خودش جست از خطر
رسم و راه نيک هر جا بود و هست از نهاد مردم آن کوچه هست
چون که در انديشه ام اينگونه اي حتم دارم بچه آن کوچه اي
عيد شما هم مبارک