پيامهاي ارسالي
كيوان گيتي نژاد و
92/8/15
من ميان واقعيت و توهم نمي دونم نمي خوام از اين خواب قشنگ بيدار شم من و که قبول ولي نگين بي وازه ام نگين من موش شدم ازمايش رد شدم من ولايتمدارم من دلم حق و حقيقت بود من که چيزي نخواستم من فقط حقم که بودن در صف پيش مرگان حيدر و رسالت سيد علي هستيم به فدايش است مرگي استشهادي مي خواهم چرا زجرم مي دهيد من و تنها نزاريد من عادت کردم به ديده شدن گناه دارم من اقام مي خوام اصلا من بکشيد بزاريد به ارزوم دم
بهشت زهرا برسم ديگر ائنجا مانعي نيست همه از من رد بايد بشن گوي باور کن منم بودم و عاشقانه مردم ولي بي عشق هرگز نرفتم داداش مهدي کجاي اينجا غريبم گير اوردن کجاي که از من دفاع کني مي گن تو توهم بودي چي مي گن اينا مي گن همه اينا توهم نگو به اشاره من اين لحظات را بي اين نمايش درخواب ديدم نخنديد من اونجا بودم مهم اينه که خودم مي دونم من بيدارم سيد مي بيني بامروت ولم کردي تو دل اين بي معرفتا که خنديدن
به وازه هاي 66مثل خنديدن و تمسخر را اموخته اند اونها خيلي دلم و با خنده هاي بي مردونه شون مي سوزوند بي مروتم اره نيستم ولي شما رو ارزو مي کنم به نه نمي کنم اينشا اله هيچ کس مثل من نباش خيلي سخته در جماعت عاقل بودن ولي من راهي بود که خودم به اون خو گرفتم سخت بود ولي مي بينيد هر روز مي سوزم به اميد جزغاله ولايت در بر چشماي همه شم من غريبم اذيتم نکنيد اهم مي گيره