پيام
همابانو
102/2/5
كيوان گيتي نژاد و
سردار ما سردار ولايت بود او زمامدار ولايت سيد علي ارواحنا لک به فدائه با تمان حسن و جوانب و احيا و سنوات و مکرمات و سجاياي و روحانيت جنک و رشادت و جانبازي اينارو رهاوردش يک شهادت انقلابي و ولايي و استثنائي بعد از قبلم کربلا شو خوشا به آنانکه با ابرو و عزت رخت بر چيدند و مزد عمري سرباز حيدر بودن را حيدري گرفتند حيدري بازآيد و حيدري از برزخ و قيامت و جنت به جنت تا ادغام در الانوار مکرمه و منور
كيوان گيتي نژاد و
به به به اين قسمت و جان و لقب و عنوان و شهامت و رشادت سلامت صيانت از ولايت هدايتي به سوي ولايت جنگي در معرض ديد هدايت محور نائب بر حق حضرت بقيه الله العظم الامام مهدي مصطفي عج آيت الله العظمي الولي و الحي و صالح و بارک و قادر و ساجد و صابر صحيف و رشيد و کريم و اقبال بزرگت به به به نازم به اينهمه ابرو و عزت و شرف و احترام
كيوان گيتي نژاد و
مبارکت باد چنين شهادتي چنين عاقبتي که دامان ليلي خيس شود به خون مردانه و دليرانه تو آنچه که تو را اشتر نمود و مرا سرباز تنها کفايت نبود حقارت در من افتادني در من آرزوي يک دم در کنار ولي حي و صالح خدا تبديل شد به يک مجازات دنيوي و اخروي
كيوان گيتي نژاد و
آنجا که شدم کشته اما در خيال شهيد شدم حتي به تيغي که به گردن دشمنان ولايت خدا بر زمين کشته ميشدند و غريبانه در ميان جمعي رشيد و پاسدار و وزين سربازاني باشرف در ميان بودند آناني که تحمل سرباز تن هايي او را هم نداشتن
كيوان گيتي نژاد و
اولش ترسيدند آنوقت که ديدن اين همه عزت و شرف و جاي و مقام عظيم از يک بچه حزب اللهي نه پدر و نه مادر و نه حتي خانواده که دلش براي ولي خدا بلرزد يا تب نکرده به لرزد تا او نورزيد و نشست و انتظار
كيوان گيتي نژاد و
جز تنهايي نداشت حتي براي لحظه اي ياري نخواست و نيامد و ياري بر او نبود او سربازي به واقع تنها بود نه در رويا نه در بيدار و نه در هوشيار نه در رسوا نه در عمل نه در شرف نه در ميزان نه در اخوت نه در نخوت نه در ذره اي شرف نه در ذره اي توقع هم دم به مريضا نفسي که نلرزد به آن دامن هوس رانده شده زني به فحشا نيز کمتر شد و