پيام
+
[وبلاگ]
پرستارارمني که با اهداي خون خود رزمنده مجروح را نجات داد
داشتم چايي مي خوردم که يکدفعه آمبولانسي با کلي مجروح وارد بيمارستان شدن کار را سريع شروع کردم يکدفعه يکي از بيماران لباسم را گرفت و گفت خواهش مي کنم نگذاريد من بميرم فقط 30 روزه که عقد کردم نامش "علي مرادي" بود ملحفه را کنار زدم متوجه شدم که ترکش به شکمش خورده و روده هايش متلاشي شده بايد بهش خون تزريق مي کردم،
طنين آرامش
96/5/14
مسیر عرشی
اما... رفتم به زيرزمين تو بانک خون دنبال A+ميگشتم اما براي اين علي خوني
پيدا نکردم طاقت نياوردم خودم را براي اهداي خون آماده کردم بعد از اهداء
خون به علي سريع به اتاق عمل انتقالش دادم و عمل را با کمک دکترهدايتي شروع
کردم نزديک صبح شده بود اما نگرانش بودم رفتم بيماران را ويزيت کردم تا
علي به هوش بيايد، خداروشکر حالش خوب شده بود،
مسیر عرشی
@};-
ღೋاحرار
@};-