پيام
+
جان ميدهم به گوشه زندان سرنوشت ...
سر را به تازيانه او خم نمي کنم! ...
افسوس بر دوروزه هستي نمي خورم ...
زاري براين سراچه ماتم نمي کنم...
با تازيانه هاي گرانبار جانگداز..
پندارد آنکه روحِ مرا رام کرده است
جان سختي ام نگر، که فريبم نداده است
اين بندگي، که زندگيش نام کرده است!
بيمي به دل زمرگ ندارم، که زندگي
جز زهر غم نريخت شرابي به جام من.
گر من به تنگناي ملال آور
آسوده يکنفس زده باشم حرام من!
mardom salam
91/1/9
mardom salam
چي شد ...
mardom salam
:-ا