پيام
+
[تلگرام]
روزي بهلول، پيش خليفه " هارون الرشيد " نشسته بود . جمع زيادي از بزرگان خدمت خليفه بودند .
طبق معمول ، خليفه هوس کرد سر به سر بهلول بگذارد. در اين هنگام صداي شيهه اسبي از اصطبل خليفه بلند شد.
خليفه به مسخره به بهلول گفت: برو ببين اين حيوان چه مي گويد ، گويا با تو کار دارد.
بهلول رفت و بر گشت و گفت:اين حيوان مي گويد: مرد حسابي حيف از تو نيست با اين" خر ها " نشسته اي. زودتر از اين مجلس بيرون برو. ممکن است که : " خريت " آنها در تو اثر کند.
. @dastan_kootah
.
.
.
.
*mohadeseh*
96/6/17