شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت ویکتوریا
+ شما هم بچه بودين شست پاتونو مي خوردين يا الان به علت تحريم بچه ها ازين کارا مي کنن؟ :)


متوجه نشدم ؟!!
جديدا هر بچه اي مي بينم شست پاش تو دهنشه:) صحنه ي خيلي بانمکيه
موندم دليلش چيه!
الان واضح شد؟:)
خب اره ولي من براي خودم رو يادم نمياد
من نديده بودم همچين حرکتي!برام جالب بود:)
گل خشک با من هستي ؟؟
چقدر خلوته اينجا :(
خب يادم نمياد شما يادت مياد بتعريف !! // وحشتناک خلوته :(
بتعريف،بزنگ و...آيا واقعا اين ادبيات ، ادبيات فاخريه؟ // نسبت به يکي دو سال پيش اينجا زمين تا آسمون فرق کرده!
گل خشک جان فکر نميکني خطاب هواي مهتاب ، يا حداقل مهتاب،خيلي قشنگ تر از هواست؟:)
فاخر نيست .. فاجعه همنيست // پس از قديمي ها هستيد !!
پس چرا...؟ // خير.همينجوري حدس زدم!!!
معلوم بود :)
همين چيزاي کوچيکه که رو هم جمع ميشه و شخصيت آدمو ميسازه.همين خطاباي بنظرت ساده است که بدون اينکه حتي روح مون خبر دار شه هرروز از هم دورترمون ميکنه...
ميتوني مهتاب خطابم کني:)
نگفتيد پس چرا؟
چراي چي بانو ؟؟
با خان بودم.چرا ميدونيم اين طور حرف زدن اشتباهه و تصحيحش نمي کنيم؟ بنظرت چرا مونا؟
خب با هر کسي بايد با زبون خودش حرف زد ...
همه چيز داره مخفف ميشه،درست.احترام،محبت ...اينا رو هم بايد مخفف کنيم؟فکر نمي کنم موناجان
جناب خان،غلط ، غلطه. تحت هر شرايطي!
متوجه نشدم موناخانم
اتفاقا اين شرايط هست که اين رفتارها رو ايجاد ميکنه .. غلطي نميبينم :)
اين ادبيات که توش احترام و محبت و ...همه و همه مخفف و به باد فراموشي ميرن بنظرم غلطه. منظورتون از تيکه اول جمله تون رو متوجه نشدم
مونا ديشب يه کافه رفته بودم،زير ميزش پر از گل خشک بود.ديشب فهميدم گلاي خشک چقدر قشنگن:) و چه غم انگيزن... اسمت قشنگه!
بقول اديب شيرازي : پرپرتمB-)
شرايط يعني شما طوري رفتار ميکني که من هميشه يا اکثرا در با افعال جمع خطابتون ميکنم ولي در شرايط ديگه اينطور نيست ... هر چند ما در دنياي حقيقي هم کتابي برخورد نمي کنيم ..
آها:) البته غرض حرف من کتابي برخورد کردن نبود
من نوکر لازم ندارم رفيق:) همه نوکر بالا سريه هستيم:)
:) @};-
سلام. يعني کار ماماناست؟ پس آفرين به مادرها! کار بانمکي به بچه هاشون ياد دادن:)
خانم هفت آسمان يادتونه؟:)
پاکزاد
اطرافيان تعريف ميکنن ک من کلن بچه ي آرومي بودم فقط مواقع گرسنگي يه صداهايي ازم ميشنيدن. خواهر بزرگم هر روز منتظر مردن من بوده چون هميشه ب پشت ميخوابيدم و سقف رو نگاه ميکردم.
بچه بايد شيطوووون باشه
ولي جالب بودينا!
پاکزاد
من نبودم تا سه سالگي. از سه سالگي ديگه شروع کردم. اونم شايد بخاطر بدنيا اومدن برادم بوده ک با من تفاوت سني کم داشتن.
بعله
*diafeh*
ههههههههه عاره
@};-
ساعت ویکتوریا
هواي مهتاب
رتبه 0
0 برگزیده
345 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آبان ماه
vertical_align_top