شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام‌هاي اتاق

ساعت ویکتوریا
+ هر صدا و هر سکوتي،اونو ياد من مياره ميشکنه بغض ترانه،غم رو گونه هام ميباره از همون نگاه اول،آرزوي آخرم شد حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد دلمو از قلم انداخت،اونکه صاحب دلم بود منو دوس داشت ولي انگار،اندازش يه ذره کم بود از همون نگاه اول،آرزوي آخرم شد حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد
ساعت ویکتوریا
گروه اشعار عاشقانه
vertical_align_top