پيام
+
آنقدر داغ که دلِ شيعه نشسته... گر عشق ظهورِ تو نباشد کمرش هيچ که از پاي، شکسته... داغِ سيلي و سر و پهلوي بشکسته ي مادر... يک داغِ دگر داغ برادر که نيامد... داغِ سر بشکسته و زهر و جگرِ پاره و خونين... تير و تن و تابوت و حسين (ع) با دلِ خونين... داغِ عليِ اکبر و اصغر... يک داغ دگر قاسم و عباس و لب تشنه ي خواهر... معجر به جفا از سرِ ناموسِ علي(ع) برده و شادند...
انديشه نگار
96/10/11
چرک نويس من
يک داغِ دگر کوچه و سر، نيزه و دختر به نظاره... يک داغ چهل منزل و ناموس خدا کوچه به کوچه... داغ دگرِ عمه سادات شده ساجدِ سجاده نشين با دلِ خونين...داغ دگر آن باقر و صادق.... آن جامِ زهر بنشسته ي کاظمِ خونين جگرِ ياسِ بلورين..
چرک نويس من
. داغ دگري در دل آن شيعه نشيند.... معصومه به ديدارِ رضا (ع) آمد و جانش به لب آمد... داغ تو به دل دارد و ديدار چه دير است.... داغ دل عشاق عيان است و عيان است...(پريشاني هاي ذهن خسته)