پيام
+
ي استاده بود تو دانشگاه همش ب دخترا تيکه مينداخت.ي روز دحتر خانووماي گل تصميم ميگيرن ايندفه ک استاد تيکه انداخت از کلاس برن بيرون و البته ي عده از پسران جان بر کف اين خبرو ب استاد ميرسونن...جلسه ي بعدش استاد کمي دير مياد سر کلاس ميگه شرمنده دير رسيدم انقلاب بودم ديدم ي سري از دخترا صف وايسادن شلوغ ميکنن از ي بنده خدايي علت ايت ترافيکو پرسيدم گفتن مثه اينکه با کارت دانشجوويي شوهر ميدن...
در انتظار
92/12/5
باران بهاري سابق*
همون موقع ک دخترا پا ميشن از کلاس برن بيرون استاده ميگه کجا کجا ? مهلتش تا ساعت هشت بود شوهراشون تموم شده تا الان....
در انتظار
عجب